استقامة الامام و صدقه











استقامة الامام و صدقه



وَاللَّهِ مَا کَتَمْتُ وَشْمَةً، وَلَا کَذَبْتُ کِذْبَةً، وَلَقَدْ نُبِّئْتُ بِهذَا الْمَقَامِ وَهذَا الْيَوْمِ.

أَلَا وَإِنَّ الْخَطَايَا خَيْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا، وَخُلِعَتْ لُجُمُهَا، فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِي النَّارِ. أَلَا وَإنَّ التَّقْوَي مَطَايَا ذُلُلٌ، حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا، وَأُعْطُوا أَزِمَّتَها، فَأَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ.

حَقٌّ وَبَاطِلٌ، وَلِکُلٍّ أَهْلٌ، فَلَئِنْ أَمِرَ الْبَاطِلُ لَقَدِيماً فَعَلَ، وَلَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ فَلَرُبَّمَا وَلَعَلَّ، وَلَقَلَّمَا أَدْبَرَ شَيْ ءٌ فَأَقْبَلَ!

وأقول: إن في هذا الکلام الأدني من مواقع الإحسان ما لا تبلغه مواقع الاستحسان، وان حظ العجب منه أکثر من حظ العجب به. وفيه - مع الحال التي وصفنا - زوائد من الفصاحة لا يقوم بها لسان، ولا يطلع فَجها إنسان، ولا يعرف ما أقول إلا من ضرب في هذه الصناعة بحق، وجري فيها علي عرق. «وَما يَعْقِلُهَا إلَّا الْعَالمُونَ». ومن هذه الخطبة

ترجمه: فضائل اخلاقي امام علي عليه السلام

به خدا سوگند، کلمه اي از حق را نپوشاندم، هيچگاه دروغي نگفته ام، از روز نخست، به اين مقام خلافت، و چنين روزي خبر داده شدم، آگاه باشيد همانا گناهان چون مرکب هاي بدرفتارند، که سواران خود «گناهکاران» را عنان رها شده در آتش دوزخ مي اندازند، اما تقوي، چونان مرکب هاي فرمانبرداري هستند که سواران خود را، عنان بر دست، وارد بهشت جاويدان مي کنند.

حقّ و باطل هميشه در پيکارند، و براي هر کدام طرفداراني است، اگر باطل پيروز شود، جاي شگفتي نيست، از دير باز چنين بود، و اگر طرفداران حق اندکند، چه بسا روزي فراوان گردند، و پيروز شوند، امّا کمتر اتفاق مي افتد که چيز رفته باز گردد.

«کلمات امام علي عليه السلام پيرامون حق و باطل، از سخنان نيکويي است که کلام کسي از سخن سرايان به آن نخواهد رسيد، و بيش از آن چه که ما در شگفت شويم، شگفتي، برابر آن فرومانده است، در اين کلمات امام علي عليه السلام ريزه کاري هايي از فصاحت است که نه زبان قدرت شرح آن را دارد، و نه انساني مي تواند از دَرّه هاي عميق آن بگذرد، اين اعتراف مرا کساني که در فصاحت پيشگامند و با سابقه، درک مي کنند.»