آمدن هيئت مذاكره به اردوي امام











آمدن هيئت مذاکره به اردوي امام



روزي ابودرداء و ابوامامه باهلي به معاويه گفتند:

چرا با علي به ستيز برخواستي؟

به خدا سوگند اسلام او از تو بهتر و او به خلافت سزاوارتر و به پيغمبر صلي الله عليه وآله وسلم نزديک تر است.

معاويه گفت:

به خونخواهي عثمان با او مي جنگم و در حقيقت او کشندگان عثمان را پناه داده است.

به او بگوئيد: اگر قاتلان عثمان را به ما تحويل دهد من نخستين کسي هستم از اهالي شام که با او بيعت خواهم کرد.

اين دو نفر به اميد سازش به حضور علي عليه السلام شتافتند و تقاضاي معاويه را به آن حضرت رساندند.

امام عليه السلام آن دو نفر را به طرف صفوف لشگريان خود متوجّه ساخت و فرمود:

کشندگان عثمان همان ها هستند که مي بينيد.

ناگاه بيش از بيست هزار نفر سلحشور آهن پوشي که فقط چشمانشان ديده مي شد (همچو صداي رعد) خطاب به آن دو نفر فرياد زدند همه ما کشندگان خليفه سوم هستيم.

آن دو نفر به لشگرگاه معاويه بازگشتند.

ابن قتيبه دينوري مي نويسد:

ابوهريره و ابوالدرداء که در جريان صفين در حمص[1] بودند، پيش معاويه آمدند و او را نصيحت نمودند که چرا با علي عليه السلام به نزاع برخاستي، او به اين امر (خلافت) به تو سزاوارتر است و از خدمات و سوابق درخشان آن حضرت با او سخن گفتند،

تا معاويه گفت:

به اين جهت با او مي جنگم که کشندگان عثمان را به ما تسليم نمايد.

سپس هر دوي آنها از طرف معاويه به حضور علي عليه السلام آمدند و گفتند معاويه مي گويد قاتلان خليفه سوم را به وي تحويل دهيد اگر بعد از اين کار باز او با شما بجنگد در اين صورت ما با تو همراه خواهيم بود.

امام عليه السلام فرمود: آيا شما کشندگان عثمان را مي شناسيد؟

گفتند: آري

امام علي عليه السلام فرمود: برويد آنها را دستگير کنيد.

آنها آمدند پيش محمد بن ابي بکر و عمّار ياسر و مالک اشتر و گفتند که شما سه نفر از کشندگان خليفه سوم هستيد و ما مأموريم که شما را دستگير کنيم.

وقتي مردم از جريان آگاه شدند متجاوز از ده هزار نفر آماده شدند و گفتند:

قاتلان خليفه سوّم ما هستيم.

آن دو نفر چون با آن جمعيّت انبوه مواجه شدند، گفتند:

ما مسئله را مشکل و غير قابل علاج يافتيم، پس به سوي معاويه برگشتند و دوباره عازم «حمص» شدند.[2] .

معاويه مي دانست که کشندگان خليفه سوم يکي دو نفر و آنهم شناخته شده نبودند، که امام عليه السلام هم آنها را دست بسته به معاويه تحويل دهد.

معاويه مي دانست که اين کار غيرممکن است، امّا به عنوان بهانه اي آنرا دستاويز خود قرار داده بود.

که اينگونه نيرنگبازي ها تنها در مردم ناآگاه شام تأثير مي گذاشت.









  1. حمص بکسر حاء و سکون ميم و صاد مهمله شهر بزرگي است ميان شام و حلب. معجم البلدان، ج2، ص334.
  2. الامامة و السياسة، ج1، ص96.