نامه علي به عايشه











نامه علي به عايشه



پس اميرالمؤمنين علي عليه السلام نامه اي ديگر بنوشت به عايشه بر اين مضمون:

بسم اللَّه الرحمن الرَّحيم.

امّا بعد، اي عايشه تو بدان سبب که از خانه بيرون آمدي در خداي تعالي و رسول او عاصي شدي و طلب کاري گرفته اي که خداي سبحانه تو را از آن کار فراغت داده است و دعوي مي کني که به سبب اصلاح کار مسلمانان از خانه بيرون آمده ام، خود با من بگوي که زنان را با لشگر کشيدن و ميان مردان صلاح کردن چه کار باشد؟ بر سَر زبان ها انداخته اي که خون عثمان مي طلبم.

ميان تو و عثمان چه خويشاوندي و قرابتي است؟ عثمان مردي از بني اميّه و تو از بني تميم بن مرة بن کنانه مي باشي.

گناه تو که از خانه بيرون آمدي و خويش و خلق را در معرض بلا افکنده اي، زيادت از گناه کساني است که عثمان را کُشتند.

من مي دانم که تو به خويشتن اين کار نمي کني، جماعتي تو را بر اين کار مي دارند و تو را به سبب خونِ عثمان در خشم آورده اند.

از خدا بترس اي عايشه، به خانه خود بازگرد و در پس پرده بنشين که صلاح کار زنان در آن است که ملازم خانه باشند و پاي بيرون ننهند.

چون طلحه و زبير نامه اميرالمؤمنين علي عليه السلام را خواندند، نتوانستند جواب مستدلّي بدهند، لکن پيغامي فرستادند که:

ما هرگز تو را اطاعت نخواهيم کرد و تسليم شما نخواهيم شد.

پس، عبداللَّه بن زبير به پاي خاست و گفت:

اي مردمان، علي عثمان را که خليفه بر حق بود، کشته است و اين ساعت لشگر جمع کرده بر سر شما آورده تا کار از دست شما بربايد و شهر و ولايت شما را فراگيرد.

مردانه باشيد و خون خليفه باز خواهيد.

حريم خويشتن نگاه داريد و از جهت حفظ زن و فرزند و اهل و پيوند خويش جنگ کنيد.