نياز جامعه به ارتش











نياز جامعه به ارتش



امام علي عليه السلام، اخلاق نظامي، و ره آورد ارتش توحيدي را با توجّه به تعريف صحيح انسان و جامعه تفسير مي فرمايد،

يعني ارتش اسلامي و جنداللّه را بگونه اي جداگانه نمي نگرد،

به نظامي و نظامي گري، اصالت نمي دهد،

ارتش را با مردم، و در کنار امّت اسلامي، و براي دفاع از جسم و جان و فکر و عقيده انسان الهي مطرح مي کند، که:

چون امّت اسلامي بايد باشد، ارتش اسلامي هم ضروري است.

چون دين خدا بايد تداوم يابد ارتش اسلامي هم ضرورت دارد.

حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام در بخش ديگر از نامه 53 به مالک اشتر به «هدفداري ارتش اسلامي» اشاره مي فرمايد:

فَالجُنُودُ، بِإذْنِ اللهِ حُصُونُ الرَّعِيَّةِ

وَ زَيْنُ الْوُلاةِ

وَ عِزُّ الدِّينِ

وَ سُبُلُ الأمْنِ

وَ لَيْسَ تَقُومُ الرَّعِيَّةُ إلاّ بِهِمْ.

ثُمَّ لا قِوَامَ لِلْجُنُودِ إلاّ بِمَا يُخْرِجُ اللّهُ لَهُمْ مِنَ الْخَراجِ الَّذِي يَقْوَوْنَ بِهِ عَلي جِهَادِ عَدُوِّهِمْ، وَ يَعْتَمِدوُنَ عَلَيْهِ فِيَما يُصْلِحُهُمْ، وَ يَکُونُ مِنْ وَراء حَاجَتِهِمْ.

ثُمَّ لا قِوامَ لِهذَيْنِ الصِّنْفَيْنِ إلاَّ بِالصِّنْفِ الثَّالِثِ مِنَ الْقُضَاةِ وَ الْعُمَّالِ و الْکُتَّابِ، لِمَا يُحْکِمُونَ مِنَ الْمَعَاقِدِ، وَيَجْمَعوُنَ مِنَ الْمَنَافِعِ، وَ يُوْتَمَنُونَ عَلَيْهِ مِنْ خَوَاصِّ الأمُورِ وَ عَوَامِّهَا.

وَلا قِوَامَ لَهُمْ جَميعاً إلاّ بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِي الصِّنَاعَاتِ، فِيَما يَجْتَمِعُونَ عَلَيْهِ مِنْ مَرَافِقِهِمْ وَ يُقِيمُونَهُ مِنْ أَسْوَاقِهِمْ، وَيَکْفُونَهُمْ مِنَ التَّرَفُّقِ بِأَيْدِيهِمْ ما لا يَبْلُغُهُ رِفْقُ غَيْرِهِمْ.

(امّا «سپاهيان با اذن پروردگار حافظان و پناهگاه رعيّت،

زينت زمامداران،

عزّت و شوکت دين

و راه هاي امنيّت مي باشند.

قوام رعيّت جز بوسيله اينان ممکن نيست.

از طرفي برقراري سپاه جز به وسيله خراج «ماليات اسلامي» امکان پذير نمي باشد، زيرا با خراج براي جهاد با دشمن تقويت مي شوند، و براي اصلاح خود بآن تکيه مي نمايند.

و با آن رفع نيازمنديهاي خويش را مي کنند. سپس اين دو گروه «سپاهيان و ماليات دهندگان» جز با گروه سوم قوام و پايداري نمي پذيرند و آنها عبارتند از:

«قضات» و «کارگزاران دولت» و منشي ها زيرا آنها قراردادها و معاملات را استحکام مي بخشند.

و ماليات ها را جمع آوري مي کنند. و در ضبط امور خصوصي و عمومي مورد اعتماد و اطمينان هستند.

و اين گروه ها بدون «تجّار» و «پيشه وران» و «صنعتگران» قوامي ندارند، زيرا آنها وسائل زندگي را جمع آوري مي کنند.

و در بازارها عرضه مي نمايند.

و وسائل و ابزاري را با دست خود مي سازند که در امکان ديگران نيست».[1] .









  1. نامه 44/53 نهج البلاغه المعجم المفهرس.