فرمان مداواي مجروحين











فرمان مداواي مجروحين



پس از خاتمه نبرد نهروان، امام عليه السلام دستور داد مجروحين خوارج را از ميان کشته شدگان جدا کنند و به خانواده شان تحويل دهند، زيرا کشتن مجروح را سزاوار نمي دانست پس آنها را به وابستگانشان تحويل دادند.

امام نسبت به دسته ديگري از مجروحان از آنها تعهّد گرفت و فرمود:

آنها را با خود ببريد و طبابت نمائيد بعد از بهبودي در کوفه پيش من برگردانيد.[1] .

ياران اميرالمؤمنين عليه السلام از او پرسيدند:

آيا براستي خداوند نسل خوارج را تا آخر دهر قطع نمود؟

امام عليه السلام فرمود:

کَلاّ وَاللَّهِ اِنَّهُم نُطَفٌ في اَصلاب الْرجالِ وَ قَراراتِ النِّساءِ کُلَّما نَجَمَ قَرْنٌ قُطِعَ حَتّي يَکُونَ آخِرُهُمْ لُصُوصاً سَلاّبينَ[2] .

«سوگند به خدا چنين نيست، آنان نطفه هائي هستند در پشت مردان و رَحِمِ زنان، هر زمان از آنها شاخي بلند گردد شکسته خواهد شد تا اينکه سرانجام دزد و راهزن مي شوند.»

فيض الاسلام در شرح خود مي نويسد:

آن نه نفري که از خوارج فرار کردند و به شهرها پراکنده شدند، هر کدام مذهبي اختيار نموده و آنرا ترويج کردند، و سرانجام در راه ها به دزدي و راهزني مشغول شدند.[3] .

پس از فراغت از امور جنگ، امام عليه السلام دستور داد تا تمام غنائم جنگي را جمع آوري کردند.

کلّيه ادوات جنگي و مرکبهاي دشمن را در ميان نظاميان اسلام تقسيم کردند.

ولي زنان و کنيزان و غلامان دستگير شده را با اموال ديگر خوارج به وارثان و صاحبان آنها رساندند.[4] .

آنگاه امام عليه السلام خطاب به کشته هاي خوارج فرمود:

بُؤْساً لَکُمْ، لَقَدْ ضَرَّکُمْ مَنْ غَرَّکُمْ.

فقيل له: مَنْ غَرَّهُمْ يَا أَمِيرَ المؤْمنين؟

فقال: الشَّيْطَانُ الْمُضِلُّ، وَالْأَنْفُسُ الْأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ، غَرَّتْهُمْ بِالْأَمَانِيِّ، وَفَسَحَتْ لَهُمْ بِالْمَعَاصِي، وَوَعَدَتْهُمُ الْإِظْهَارَ، فَاقْتَحَمَتْ بِهِمُ النَّارَ.

بدا به حال شما! آن که شما را فريب داد به شما زيان رساند

(پرسيدند چه کسي آنان را فريفت؟ اي اميرالمؤمنين عليه السلام، فرمود:)

شيطان گمراه کننده، و نفسي که به بدي فرمان مي دهد، آنان را با آرزوها مغرور ساخت، و راه گناه را بر ايشان آماده کرد، و به آنان وعده پيروزي داد، و سرانجام به آتش جهنّم گرفتارشان نمود.

سئوال کردند يا اميرالمؤمنين چه کسي آنها را فريب داده.

فرمود:

شيطان و نفس بدکردارشان که آنها را با آرزوهاي باطل فريب داده و به ورطه هلاکت انداخت.[5] .

و آنگاه رهنمود داد و فرمود:

لا تَقْتُلُوا الْخَوارِجَ بَعْدي فَلَيْسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَاَحْطَائَهُ کَمَنْ طَلَبَ الْباطِلَ فَاَدْرَکَهُ.

«بعد از من با خوارج جنگ نکنيد زيرا کسي که در پي حق برود و اشتباه کند مانند کسي نيست که باط را بخواهد و به آن برسد»

يعني خوارج طالب حق بودند ولي اشتباه کردند و روي زمين فساد به راه انداخته و مردان و زنان بي گناه را کشتند.

اگر به چنين خيانت هائي دست نمي زدند شايد مستحق چنين هلاکتي نمي شدند برخلاف معاويه و پيروانش که هدف عمده آنها باطل و گمراهي بود و کشتن آنها بر همه مسلمانان واجب بود.[6] .









  1. تاريخ طبري، ج6، ص3384 - و الامام علي، ج6، ص146.
  2. مروج الذهب، ج2، ص407.
  3. نهج البلاغه کلام59 - و ناسخ کتاب خوارج، ص558.
  4. تاريخ طبري، ج6، ص3384 - و مروج الذهب، ج2، ص407 - و کامل بن اثير، ج3، ص348 - و الامام علي، ج6، ص146.
  5. کامل بن اثير، ج3 ص348 - و تاريخ طبري، ج6 ص3384.
  6. شرح نهج البلاغه فيض، کلام 60.