معرفة طلحة والزّبير











معرفة طلحة والزّبير



وَاللَّهِ مَا أَنْکَرُوا عَلَيَّ مُنْکَراً، وَلَا جَعَلُو بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ نِصْفاً. وَإِنَّهُمْ لَيَطْلُبُونَ حَقّاً هُمْ تَرَکُوهُ، وَدَماً هُمْ سَفَکُوهُ، فَإِنْ کُنْتُ شَرِيکَهُمْ فِيهِ، فَإِنَّ لَهُمْ نَصِيبَهُمْ مِنْهُ، وَإِنْ کَانُوا وَلُوهُ دُونِي فَمَا الطَّلِبَةُ إِلَّا قِبَلَهُمْ.

وَإِنَّ أَوَّلَ عَدْلِهِمْ لَلْحُکْمُ عَلَي أَنْفُسِهِمْ. إِنَّ مَعِي لَبَصِيرَتِي مَا لَبَسْتُ وَلَا لُبِسَ عَلَيَّ.

وَإِنَّهَا لَلْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ فِيهَا الْحَمَأُ وَالْحُمَّةُ، وَالشُّبْهَةُ الْمُغْدِفَةُ؛

وَإِنَّ الْأَمْرَ لَوَاضِحٌ؛ وَقَدْ زَاحَ الْبَاطِلُ عَنْ نِصَابِهِ، وَانْقَطَعَ لِسَانُهُ عَنْ شَغَبِهِ.

وَايْمُ اللَّهِ لَأُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ، لَا يَصْدُرُونَ عَنْهُ بِرِيٍّ، وَلَا يَعُبُّونَ بَعْدَهُ فِي حَسْيٍ!

ترجمه: شناسايي طلحه و زبير

(به خدا سوگند! طلحه و زبير و پيروانشان، نه منکري در کارهاي من سراغ دارند که برابر آن بايستند، و نه ميان من و خودشان راه انصاف پيمودند،

آنها حقّي را مي طلبند که خود ترک کرده اند، و انتقام خوني را مي خواهند که خود ريخته اند، اگر من در ريختن اين خون شريکشان بودم آنها نيز از آن سهمي دارند، و اگر خودشان تنها اين خون را ريخته اند، بايد از خود انتقام بگيرند.

اولين مرحله عدالت آن که خود را محکوم کنند، همانا آگاهي و حقيقت بيني، با من همراه است، نه حق را از خود پوشيده داشته ام و نه بر من پوشيده بود، همانا ناکثين «اصحاب جمل» گروهي سرکش و ستمگرند،

خشم و کينه، و زهر عقرب، و شبهاتي چون شب ظلماني در دل هايشان وجود دارد، در حالي که حقيقت پديدار و باطل ريشه کن شده، و زبانش از حرکت بر ضد حق فرومانده است.

به خدا سوگند! حوضي برايشان پر از آب نمايم که تنها خود بتوانم آبش را بيرون کشم، به گونه اي که از آب آن سيراب برنگردند، و پس از آن از هيچ گودالي آب ننوشند، «يعني نقشه اي براي آنان طرح کنم که راه فرار نداشته باشند».)