ضرورة مواصلة القتال











ضرورة مواصلة القتال



إِنَّهُمْ لَنْ يَزُولُوا عَنْ مَوَاقِفِهِمْ دُونَ طَعْنٍ دِرَاکٍ: يَخْرُجُ مِنْهُمُ النَّسِيمُ؛ وَضَرْبٍ يَفْلِقُ الْهامَ ويُطِيحُ الْعِظامَ وَيُنْدِرُ السَّوَاعِدَ وَالْأَقْدَامَ.

وَحَتَّي يُرْمَوْا بِالْمَنَاسِرِ تَتْبَعُهَا الْمَنَاسِرُ؛ وَيُرْجَمُوا بِالْکَتَائِبِ تَقْفُوهَا الْحَلَائِبُ؛ وَحَتَّي يُجَرَّ بِبِلَادِهِمُ الْخَمِيسُ يَتْلُوهُ الْخَمِيسُ؛ وَحَتَّي تَدْعَقَ الْخُيُولُ فِي نَوَاحِرِ أَرْضِهِمْ، وَبِأَعْنَانِ مَسَارِبِهِمْ وَمَسَارِحِهِمْ.

أقول: الدعق: الدق، أي تدق الخيول بحوافرها أرضهم. و نواحر أرضهم: متقابلاتها.

و يقال: منازل بني فلان تتناحر، أي تتقابل.

ترجمه: ضرورت جنگ بي امان براي شکست شاميان

همانا شاميان، بدون ضربت نيزه هاي پياپي هرگز از جاي خود خارج نشوند، ضرباتي که بدنهايشان را سوراخ نمايد، چنانکه وزش باد از اين سو فرو شده بدان سو در آيد، ضربتي که کاسه سر را بپراکند، و استخوانهاي بدن را خُرد، و بازوها و پاها را قطع و به اطراف پخش کند. آنان دست برنمي دارند تاآنگاه که دسته هاي لشگر پياپي بر آنان حمله کنند و آنها را تيرباران نمايند، و سواران ما هجوم آورند، و صفهايشان را در هم شکنند، و لشگرهاي عظيم، پُشت سر لشگرهاي انبوه،[1] آنها را تا شهرهايشان عقب برانند، و تا اسب ها سرزمينشان را که روي در روي يکديگر قرار دارد، و اطراف چراگاهايشان، و راه هاي آنان را، زير سُم بکوبند.









  1. الخميس: لشگري که از پنج جهت آراسته باشد. عقب، جلو، راست، چپ، و قلب سپاه.