خداگرايي فرماندهان نظامي











خداگرايي فرماندهان نظامي



اصل ديگري که در تمام جوانب اخلاق فرماندهان نظامي بايد مطرح باشد،

و همه جا مورد لزوم است،

و از نظر کاربردي در روابط اجتماعي و اجراي عدالت مؤثّر است

و در تمام مراحل جنگ، و تحمّل مصائب و مشکلات پس از جنگ، نقش کليدي دارد،

خداگرائي فرمانده، و توجّه به خدا در تمام مراحل زندگي است، زيرا:

انسان را از تنهائي و وحشت بيرون مي آورد؛

قوّت قلب و نيرومندي رواني مي دهد؛

روح اميدواري و آينده نگري مثبت به انسان

مي بخشد؛

ترس و وحشت از هر چيز غير از خدا را از جان

و دل مي زدايد؛

هرگونه شک و دودلي و اضطراب و نگراني را

ريشه کن مي کند؛

هرگونه وابستگي و خود کم بيني را درمان

مي کند؛

فراواني سپاه و قدرت دشمن را با ياد خدا ناچيز

مي نماياند؛

عامل پيروزي و سلامت رواني و اطمينان خاطر

مي باشد؛

امام علي عليه السلام در تمام مراحل زندگي، مديران سياسي و نظامي و اقتصادي را به ياد خدا و خداگرائي در تمام شئون زندگي دعوت مي کند.

هم به فرماندهان نظامي در ميادين نبرد، ياد خدا را سفارش مي کند،

و هم براي اجراي عدالت اجتماعي، و عدالت اقتصادي به فرمانداران و استانداران خود، خداگرائي را اساس هر کاري معرّفي مي فرمايد.

هم براي موفّقيت کاري و سلامت جسم و جان، ياد خدا را مطرح مي کند،

و هم براي مقابله با مشکلات و درمان انواع بيماري هاي روحي و رواني «خداگرائي» را تنها راه درمان مي شناساند تا با ياد خدا:

دچار غرور زدگي و خود محوري نگردند؛

دچار اضطراب و وحشت نشوند؛

دچار خودبيني و قضاوت هاي شخصي و يک جانبه نشوند؛

دچار انحرافات اخلاقي و سياسي نگردند؛

از اين رو به مالک اشتر استاندار مصر و فرمانده کلّ نيروهاي مسلّح خود در حوزه فرماندهي، و مديريّت سياسي، نظامي، براي مقابله با غرور زدگي و انحرافات رواني، و براي مصون ماندن از قضاوت هاي ظالمانه و خود محوري، ياد خدا را تنها درمان اضطراب هاي روحي يک فرمانده کل، معرّفي مي فرمايد، تا با ياد خدا، بين خود و مردم تفاوتي قائل نشود،

و همه را بنده خدا بنگرد.

و خود را در حضور خدا مشاهده کند؛

فَإِنَّکَ فَوْقَهُمْ، وَوَآلِي الْأَمْرِ عَلَيْکَ فَوْقَکَ، وَاللَّهُ فَوْقَ مَنْ وَلَّاکَ! وَقَدِ اسْتَکْفَاکَ أَمْرَهُمْ، وَابْتَلَاکَ بِهِمْ.

وَلَا تَنْصِبَنَّ نَفْسَکَ لِحَرْبِ اللَّهِ فَإِنَّهُ لَا يَدَ لَکَ بِنِقْمَتِهِ، وَلَا غِنَي بِکَ عَنْ عَفْوِهِ وَرَحْمَتِهِ.

وَلَا تَنْدَمَنَّ عَلَي عَفْوٍ، وَلَا تَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَةٍ، وَلَا تُسْرِعَنَّ إِلَي بَادِرَةٍ وَجَدْتَ مِنْهَا مَنْدُوحَةً، وَلَا تَقُولَنَّ:

إِنِّي مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَُاعُ، فَإِنَّ ذلِکَ إِدْغَالٌ فِي الْقَلْبِ، وَمَنْهَکَةٌ لِلدِّينِ، وَتَقَرُّبٌ مِنَ الْغِيَرِ.

وَإِذَا أَحْدَثَ لَکَ مَا أَنْتَ فِيهِ مِنْ سُلْطَانِکَ أُبَّهَةً أَوْ مَخِيلَةً، فَانْظُرْ إِلَي عِظَمِ مُلْکِ اللَّهِ فَوْقَکَ، وَقُدْرَتِهِ مِنْکَ عَلَي مَا لَا تَقْدِرُ عَلَيْهِ مِنْ نَفْسِکَ، فَإِنَّ ذلِکَ يُطَامِنُ إِلَيْکَ مِنْ طِمَاحِکَ، وَيَکُفُّ عَنْکَ مِنْ غَرْبِکَ، وَيَفِي ءُ إِلَيْکَ بِمَا عَزَبَ عَنْکَ مِنْ عَقْلِکَ!

إِيَّاکَ وَمُسَامَاةَ اللَّهِ فِي عَظَمَتِهِ، وَالتَّشَبُّهَ بِهِ فِي جَبَرُوتِهِ، فَإِنَّ اللَّهَ يُذِلُّ کُلَّ جَبَّارٍ، وَيُهِينُ کُلَّ مُخْتَالٍ.

(همانا تو از آنان برتر، و امام تو از تو برتر، و خدا بر آن کس که تو را فرمانداري مصر داد والاتر است، که انجام امور مردم مصر را به تو واگذارده، و آنان را وسيله آزمودن تو قرار داده است، هرگز با خدا مستيز، که تو را از کيفر او نجاتي نيست، و از بخشش و رحمت او بي نياز نخواهي بود، بر بخشش ديگران پشيمان مباش، و از کيفر کردن شادي مکن، و از خشمي که تواني از آن رها گردي شتاب نداشته باش، به مردم نگو، به من فرمان دادند و من نيز فرمان مي دهم، بايد اطاعت شود، که اين گونه خود بزرگ بيني دل را فاسد، و دين را پژمرده، و موجب زوال نعمت هاست.

و اگر با مقام و قدرتي که داري، دچار تکبّر يا خود بزرگ بيني شدي به بزرگي حکومت پروردگار که برتر از تو است بنگر، که تو را از آن سرکشي نجات مي دهد، و تند روي تو را فرو مي نشاند، و عقل و انديشه ات را به جايگاه اصلي باز مي گرداند.

بپرهيز که در بزرگي خود را همانند خداوند پنداري، و در شکوه خداوندي همانند او داني، زيرا خداوند هر سرکشي را خوار مي سازد، و هر خودپسندي را بي ارزش مي کند.[1] .









  1. نامه 10/53 نهج البلاغه معجم المفهرس.