ضرورت خداگرايي











ضرورت خداگرايي



امام علي عليه السلام به فرمانده کلّ نيروهاي مسلّح خود، مالک اشتر، ارزش هاي اخلاقي و ملاک هاي خودسازي را متذکّر مي شود و مي نويسد:

أَمَرَهُ بِتَقْوَي اللّهِ، وَ إيثَار طَاعَتِهِ، وَ اتِّبَاع مَا أَمَر بِهِ فِي کِتَابِهِ:

مِنْ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ، الَّتِي لا يَسْعَدُ أَحَدٌ إلاّ بِاتِّبَاعِهَا، وَلا يَشْقَي إلاّ مَعَ جُحُودِهَا وَ إطَاعَتِهَا، وَ أَنْ يَنْصُرَ اللّهَ سُبْحَانَهُ بِقَلْبِهِ وَ يَدِهِ وَ لِسَانِهِ، فَإنَّهُ، جَلَّ اسْمُهُ، قَدْ تَکَفَّلَ بِنَصَرِ مَنْ نَصَرَهُ، وَ إعْزَازِ مَنْ أَعَزَّهُ.

وأمَرَهُ أَنْ يَکْسِرَ نَفْسَهُ مِنَ الشَّهَوَاتِ، وَ يَزَعَهَا عِنْدَ الْجَمَحَاتِ، فَأنَّ النَّفسَ أَمَّارَةٌ إلاّ مَا رَحِمَ اللّهُ.[1] .

(مالک را بتقوا و ترس از خداوند؛ ايثار و فداکاري در راه اطاعتش و متابعت از آنچه در کتاب خدا قرآن به آن امر شده است فرمان مي دهد:

به متابعت اوامري که در کتاب الله آمده، فرائض و واجبات و سنّت ها، همان دستوراتي که کسي جز با متابعت آنها روي سعادت نمي بيندو جز با انکار و ضايع ساختن آنها در شقاوت و بدبختي واقع نمي شود

به او فرمان مي دهد که «آئين خدا را با قلب دست و زبان ياري کند چراکه خداوند متکفل ياري کسي شده که او را ياري نمايد و عزت کسيکه او را عزيز دارد.

و نيز او فرمان مي دهد که خواسته هاي نابه جاي خود را درهم بشکند، و به هنگام وسوسه هاي نفس، خويشتن داري را پيش گيرد زيرا که «نفس اماره» همواره انسان را به بدي وادار مي کند، مگر آنکه رحمت الهي شامل حال او شود).

و به «اسود بن قطبه» فرمانده نظامي ارتش خود در منطقه «حَلوان»، از ايالات فارس ايران، سفارش مي فرمايد که:

به خودسازي معنوي روي آورد

تا بتواند بر مشکلات پيروز گردد،

و هشدار مي دهد که:

بدون خودسازي معنوي،

و رشد اخلاقي،

و يا دچار شدن به هوا و هوس،

نمي تواند عادل باشد و در محدوده مديريّت نظامي خود موفّق گردد.

متن نامه حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام چنين است:

إلي الأسود بن قطبة صاحب جند حلوان

أَمّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْوَالِيَ إذَا اخْتَلَفَ هَوَاهُ مَنَعَهُ ذلِکَ کَثِيراً مِنَ الْعَدْلِ، فَلْيَکُنْ أَمْرُ النَّاسِ عِنْدَکَ فِي الْحَقِّ سَوَاء؛ فَإنَّهُ لَيْسَ فِي الْجَوْرِ عِوَضٌ مِنَ الْعَدْلِ، فَاجْتَنِبْ مَا تُنْکِرُ أَمْثَالَهُ، وَابْتَذِلْ نَفْسَکَ فِيَما افْتَرَضَ اللّهُ عَلَيْکَ، رَاجيِاً ثَوَابَهُ، وَ مُتَخَوِّفاً عِقَابَهُ.

وَاعْلَمْ أَنَّ الدُّنْيَا دَارُ بَلِيَّةٍ لَمْ يَفْرُغْ صَاحِبُهَا فِيهَا قَطُّ سَاعَةً إلاّ کَانَتْ فَرْغَتُهُ عَلَيْهِ حَسْرَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَ أَنَّهُ لَنْ يُغْنِيَکَ عَنِ الْحَقِّ شَيْ أَبَداً، وَ مِنَ الْحَقِّ عَلَيْکَ حِفْظُ نَفْسِکَ، وَالاِحْتِسَابُ عَلَي الرَّعِيَّةِ بِجُهْدِکَ، فَإنَّ الَّذِي يَصِلُ إلَيْکَ مِنْ ذلِکَ أَفْضَلُ مِنَ الَّذِي يَصِلُ بِکَ، وَالسَّلامُ.

(امّا بعد از حمد خداوند! زمامدار، اگر دنبال هوا و هوسهاي پي در پي خويش باشدغالباً او را از عدالت باز مي دارد؛ بنابراين امور مردم از نظر حقوق بايد نزد تو مساوي باشد، چرا که هيچگاه جور و ستم جانشين عدالت نخواهد شد، از آنچه براي خود نمي پسندي اجتناب کن، و نفس خويش را در برابر آنچه خداوند بر تو واجب ساخته به اميد ثوابش وهمچنين از ترس کيفرش بخضوع و تسليم وادار!

و بدان که دنيا سراي آزمايش است که هر کس ساعتي در آن فراغت يابد و دست از کار بکشد، همين ساعت بيکاري موجب حسرت و پشيماني او در قيامت خواهد شد. و بدان که هيچ چيز تو را از حق بي نياز نخواهد ساخت. از جمله حقوقي که بر تو فرض و واجب است کنترل هوسهاي خويش، مواظب رعايا، و رسيدگي توأم با تلاش بکارهاي آنهاست. در اين راه آنچه از منافع عايد تو مي شود، براي تواز مشکلات و ناراحتي هائي که متحمل مي گردي، به مراتب سودمندتر است والسلام).[2] .









  1. نامه 2/53 نهج البلاغه معجم المفهرس.
  2. نامه 59 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف.