آغاز شورشگري خوارج و آمادگي رزمي امام
در طول راه عبورشان بر نخلستاني افتاد در آنجا عبداللَّه بن خبّاب را ديدند که قرآن را حمايل کرده و بر الاغ خود سوار شده و همسرش نيز همراه او بود، او از جانب علي عليه السلام حاکم و عامل نهروان بود. نخست از نام او سؤال کردند گفت: عبداللَّه فرزند خبّاب از اصحاب پيامبر خدا هستم. گفتند: آيا از ما ترسيدي؟ عبداللَّه گفت: آري. گفتند: از ما نترس، از پدرت که يار پيامبر بود حديثي براي ما بگو که آنرا از پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم شنيده باشد، شايد به حال ما فايده اي بخشد. عبداللَّه گفت: پدرم از پيغمبر صلي الله عليه وآله وسلم روايت مي کرد که آن حضرت فرمود: بعد از من فتنه اي پديد آيد که دل مرد در آن مانند بدنش مي ميرد، شب مؤمن است. امّا بامداد کافر مي شود، و يا صبح مؤمن است، امّا شامگاه کافر مي شود. گفتند: ما هم همين را مي خواستيم. سپس پرسيدند: درباره ابوبکر و عمر چه مي گوئي؟ عبداللَّه آنها را به خير و نيکي ياد کرد. سپس درباره خليفه سوم و از ابتداء و انتهاي خلافتش سؤال کردند. عبداللَّه او را نيز تأييد کرد. در پايان به او گفتند: درباره علي و مسئله حکميّت چه عقيده اي داري و بعد از حکميّت نظرت چيست؟ عبداللَّه گفت: او از شما دانا و ديندارتر است و داراي بينش عميق تري مي باشد و رأي او صواب و نظر او نافذ است. سران خوارج گفتند: تو مردان را با نام و نشان ستايش مي کني نه با افعال و اعمال آنها، به خدا سوگند ترا به نحوي مي کشيم، که تا کنون کسي به مانند آن کشته نشده باشد.
خوارج پس از تهديد کردن امام عليه السلام «حروراء» را به قصد نهروان[1] ترک گفتند،