شركت اميرمؤمنان در جنگهايي كه غزوه مي ناميدند











شرکت اميرمؤمنان در جنگهايي که غزوه مي ناميدند



از اين پس علي (ع) پيوسته در کنار رسول خدا به سر مي برد و در جنگهايي که تاريخ نويسان آن را غزوه مي نامند شرکت داشت. در غزوه ي بدر که در سال دوم هجرت رخ داد، بزرگان قريش به قصد سرکوب مردم مدينه هماهنگ شدند و جنگ ميان آنان در گرفت. مشرکان مکه سخت شکست خوردند و با آنکه نيروي آنان سه برابر نيروي مدينه بود، بيش از هفتاد تن از آنان کشته شد، و همين اندازه هم اسير گرديد، علي (ع) در اين جنگ چند تن از سران مشرکان را از پا درآورد. او در يادآوري اين روز چنين مي گويد:

«من در خردي بزرگان عرب را به خاک انداختم و سر کردگان ربيعه و مضر را هلاک ساختم. شما مي دانيد مرا نزد رسول خدا چه رتبت است و خويشاونديم با او در چه نسبت است».

نبرد بدر چنانکه نوشته شد به پيروزي مسلمانان پايان يافت و آرامشي در مدينه پديد آمد. زهرا (س) دختر پيغمبر (ص) در خانه ي پدر به سر مي برد. ابوبکر و عمر يکي پس از ديگري براي خواستگاري او آمدند اما رسول خدا (ص) نپذيرفت. آن دو و نيز مردمي از انصار علي (ع) را گفتند: «فاطمه را خواستگاري کن».

علي (ع) به خانه ي رسول خدا (ص) رفت. پيغمبر (ص) پرسيد:

«پسر ابوطالب براي چه آمده است؟»

- «براي خواستگاري فاطمه».

«مرحبا و اهلاً! مرداني از قريش از من رنجيدند که چرا دخترم را به آنان نداده ام. من بدانها گفتم اين کار به اذن خدا بوده است».[1] .

جنگ احد در سال سوم هجرت رخت داد. ابوسفيان مي خواست شکست جنگ بدر را جبران کند. با سه هزار مرد و دويست اسب و هزار شتر روي به مدينه آورد. رسول (ص) مي خواست شهر حالت دفاعي به خود بگيرد، اما در شوراي جنگي، جوانان پرشور اکثريت داشتند و تصميم به حمله گرفتند. پيش از آغاز جنگ عبدالله

[صفحه 12]

بن اُبَيّ که با پيغمبر (ص) به حالت نفاق به سر مي برد با سيصد تن از مردم خود بازگشت. در آغاز نبرد، سپاه مکه عقب نشست و مردم مدينه دست به گردآوري غنيمت گشودند. دسته ي تيرانداز هم که مأمور نگهباني درّه بود براي به دست آوردن غنيمت، موضع خود را ترک گفت.

خالد پسر وليد که در پي فرصت بود حمله آورد و سپاه مدينه از دو سو در محاصره ماند. گروهي از سست ايمانان از گرد پيغمبر (ص) پراکنده شدند. بعضي بانگ برداشتند محمد (ص) کشته شد. در چنين وقت علي (ع) در کنار پيغمبر (ص) بود، او را از زمين برداشت و مهاجمان را از او دور ساخت. لشکريان چون از زنده بودن رسول (ص) مطمئن شدند بازگشتند. از آن سو ابوسفيان دست از جنگ کشيد و با وعده ي پيکار سال ديگر از اُحد بازگشت.

رسول خدا (ص) علي (ع) را گفت:

«پي اينان برو و ببين اگر شتران خود را سوار شدند و اسب ها را يدک کردند به مکه مي روند، و اگر بر اسبها سوار شدند و شترها را پيش راندند، آهنگ مدينه دارند».

علي (ع) بازگشت و گفت:

«بر شترها سوار شدند و اسبها را يدک کردند و راه مکه را پيش گرفتند».

ابوسفيان آنچه را مي خواست در جنگ برد و اُحد به دست نياورد، در نتيجه اهميتي را که در ديده ي بزرگان قريش داشت از دست داد. ناچار براي جبران شکست ها، سپاهي بزرگ تهيه ديد و چون آن سپاه از قبيله هاي گوناگون فراهم شد احزاب نام گرفت.

يهوديان بني نضير که به خيبر رفته بودند همچنين يهوديان بني قريظه نيز با قريش متحد شدند. شمار سپاهيان مکه را ميان هفت تا ده هزار تن نوشته اند. در اين جنگ مدينه حالت دفاعي به خود گرفت و به پيشنهاد سلمان فارسي گرداگرد شهر را خندق کردند. عمرو بن عبدوَد که دليري نامدار بود، به همراهي عِکرمه پسر ابوجهل بر آن شدند که از خندق عبور کنند. عمرو از سپاه مدينه هم نبرد خواست، اما هيچ کس جرأت در افتادن با او را نداشت. علي (ع) به جنگ او رفت. چون با وي روبرو شد، او را ضربتي نزد. کساني که نزد پيغمبر (ص) بودند و از دور مي نگريستند، خرده گرفتند (پنداشتند علي (ع) ترسيده است). حُذيفه به دفاع از اين کسان برخاست، پيغمبر (ص)

[صفحه 13]

فرمود:

«حذيفه! بس کن علي خود سبب آن را خواهد گفت».

علي (ع) عمرو را از پا در آورد و نزد رسول خدا آمد. پيغمبر (ص) پرسيد:

«چرا هنگامي که با او روبرو شدي، او را نکشتي؟»

گفت:

«مادرم را دشنام داد و بر چهره ام آب دهان انداخت. ترسيدم اگر او را بکشم براي خشم خودم باشد. او را واگذاشتم تا خشمم فرو نشست سپس او را کشتم».

از علي (ع) چند بيت درباره ي اين جنگ نوشته اند خلاصه ي ترجمه ي آن را مي آورم.

«او از بي خردي سنگ را (بت) ياري کرد و من از درست رايي پروردگار محمد را. او را همچون شاخ درخت خرما بر روي خاک ها واگذاردم. به جامه هاي او ننگريستم، اما اگر او مرا کشته بود جامه هاي مرا بيرون مي آورد. اي گروه احزاب مپنداريد خدا دين خود و پيغمبر خود را خوار مي کند».

درباره ي اين روز مؤلف کشف الغمه از مناقب خوارزمي حديث ذيل را آورده است:

«پيکار علي بن ابي طالب (ع) با عمرو پسر عبدود در روز خندق برتر از عمل امت من است تا روز رستاخيز».


صفحه 12، 13.








  1. براي آگاهي از چگونگي اين زناشويي به کتاب زندگاني فاطمه(س) از نويسنده مراجعه شود.