فرمان اميرمؤمنان براي جهاد با شاميان











فرمان اميرمؤمنان براي جهاد با شاميان



اميرمؤمنان (ع) از لشکريان خواست براي جهاد با شاميان آماده شوند، اما آنان گفتند: «تيرهاي ما به پايان رسيده، شمشيرهاي ما کند شده، نيزه هامان از کار افتاده، ما را به کوفه بازگردان تا در آنجا خود را سر و ساماني دهيم».

علي (ع) از کوتاهي آنان در کار جنگ آزرده مي شد و مي فرمود:

«ما با رسول خدا بوديم. پدران، برادران و عموهاي خود را مي کشتيم و در خون مي آلوديم. اين خويشاوند کشي ما را ناخوش نمي نمود، بلکه بر ايمانمان مي افزود که در راه راست پا برجا بوديم و در سختيها شکيبا و در جهاد با دشمن کوشا. به جانم سوگند اگر رفتار ما همانند شما بود نه ستون دين بر جا بود و نه درخت ايمان شاداب و خوش نما».

از آن سو مردم شام در فرمانبرداري از معاويه يکدل بودند و از دستور او سر نمي پيچيدند. امام در اين باره چنين مي گويد:

«به خدا دوست داشتم معاويه شما را چون دينار و درهم با من سودا کند. ده تن از شما را بگيرد و يک تن از مردم خود را به من دهد! مردم کوفه! گرفتار شما شده ام که سه چيز داريد و دو چيز نداريد: کرانيد با گوشهاي شنوا، گنگانيد با زبانهاي گويا، کورانيد با چشمهاي بينا، نه آزادگانيد در روز جنگ و نه به هنگام بلا برادران يکرنگ».

و باز در مقايسه اصحاب خود با پيروان معاويه مي فرمايد:

«آنان بر باطل خود فراهم اند و شما در حق خود پراکنده و پريش، شما امام خود را در حق نافرماني مي کنيد و آنان در باطل پيرو امام خويش. آنان با خاکم خود کار به امانت مي کنند

[صفحه 50]

و شما کار به خيانت. آنان در شهرهاي خود درستکارند و شما فاسد و بدکردار».

چون عمرو، ابوموسي را فريب داد، تا علي (ع) را از خلافت خلع کرد و معاويه را براي خلافت معين ساخت، معاويه دانست هنگام دست اندازي به عراق نزديک شده است. اما نخست بايد بيم خود را در دل مردم آن ايالت بيفکند. براي ترساندن عراقيان فرماندهاني به ناحيت هاي مرزي آن سرزمين فرستاد تا دست به غارت و کشتن مردم بگشايند و رعيت را بترسانند. علي (ع) پيوسته مردم خود را به جهاد مي خواند، اما آنان هر روز بهانه اي مي آوردند و امام که درنگ آنان را در کارزار با مردم شام مي ديد سرزنششان مي کرد و مي فرمود:

«زشت بويد! و از اندوه بيرون نياييد که آماج بلاييد. بر شما غارت مي برند و ننگي نداريد. با شما پيکار مي کنند و به جنگي دست نمي گشاييد. خدا را نافرماني مي کنند و خشنودي مي نماييد. اگر در تابستان شما را بخوانم، گوييد هوا سخت گرم است. مهلتي ده تا گرما کمتر شود، و اگر در زمستان فرمان دهم، گوييد سخت سرد است. فرصتي ده تا سرما از بلادمان به در شود. شما که از گرما و سرما چنين مي گريزيد، با شمشير آخته کجا مي ستيزيد».


صفحه 50.