عايشه











عايشه



از شخصيت ديگري نيز بايد نام برد که اگر با علي (ع) مخالفت نمي کرد، جنگ بصره پديد نمي آمد. او عايشه است.

عايشه حدود هشت سال پيش از هجرت پيغمبر (ص) در مکه متولد شد. در شش يا هفت سالگي با مهريه اي که بيشتر رقم آن را چهارصد درهم نوشته اند به عقد پيغمبر (ص) درآمد. چون رسول خدا (ص) از مکه به مدينه رفت، در شوال نخستين سال از هجرت، حالي که نه ساله يا ده ساله بود با پيغمبر (ص) عروسي کرد و هنگامي که رسول خدا (ص) به جوار حق رفت هيجده يا نوزده سال داشت.

عايشه هنگامي که به خانه ي پيغمبر (ص) آمد، زهرا (س) را در کنار پدرش ديد و از همان روز نخستين از محبّت فراوان پيغمبر (ص) به دخترش و شوهر آينده ي او آگاه شد.

طبيعي است که گرد رشک بر خاطر او بنشيند، ديري نگذشت که زهرا(س) به خانه ي علي (ع) رفت و خدا او را فرزنداني کرامت فرمود؛ حالي که عايشه براي رسول خدا فرزندي نزاد. اگر کسي با خواندن زندگينامه ي عايشه بگويد او با علي (ع) ميانه ي خوبي نداشت گناهي نکرده است. نه تنها با علي (ع) که با زن و فرزندان او نيز. و بخصوص دختر پيغمبر (ص) که دوستي رسول خدا با او روز افزون بود. هنگامي که رسول خدا (ص) زنده بود حادثه ي ديگري نيز پيش آمد که بر ناخشنودي او از علي (ع) افزود. روزي که منافقان بر عايشقه تهمت نهادند، پيغمبر (ص) با اطرافيان، از جمله با علي (ع) مشورت کرد و او گفت:

- «زنان بسيارند در اين باره از خادمه بپرس، تا آنچه رخ داده به تو بگويد». واگر

[صفحه 32]

چنين باشد همين جمله بس است که عايشه از علي (ع) دلي خوش نداشته باشد. خود او يک بار اين ناخشنودي را بر زبان آورد و آن هنگامي بود که از بصره روانه ي مدينه گرديد. گفت:

- «ميان من و او از ديرباز گله هايي است که ميان زن و خويشاوندان شوهرش روي مي دهد».

عايشه از عثمان دل خوشي نداشت و روز دربندانِ وي چون از او خواستند به ياري او برود نپذيرفت و در حالي که عثمان در مخاطره بود به مکه رفت. چون به مکه بازگشت به مسجد رفت. مردم نزد او فراهم شدند. بدانها گفت:

- «مردم، جمعي آشوبگر از شهرها و بيابانها و بردگان مردم مدينه گرد آمدند و خوني را که حرام بود ريختند و حرمت مدينه را در هم شکستند. مالي را که بدانها حرام بود بردند. به خدا انگشتي از عثمان بهتر است از زميني که پر از مانند اينان باشد».

امّا راستي چرا مادر مؤمنان چنين کرد؟ او عثمان را در محاصره گذاشت و روانه ي مکه شد، حالي که مي توانست با مردم سخن بگويد. چرا پس از آنکه شنيد مردم با علي (ع) بيعت کردند گفت مرا به مکه بازگردانيد و چرا سخن از شام به ميان مي آورد؟ آيا جز اين است که با اين گفتار معاويه را آگاه مي کند که بايد برخيزد و با علي (ع) درافتد؟ با فراهم آمدن طلحه، زبير و عايشه و مهاجراني که پس از کشته شدن عثمان از مدينه به مکه رفتند، اين شهر پايگاه مقاومتي برابر مرکز خلافت گرديد و جدايي طلبان در پي فراهم آوردن مال و سلاح افتادند.


صفحه 32.