فكر شورشيان در اداره حكومت











فکر شورشيان در اداره حکومت



همين که شورشيان کار عثمان را پايان دادند به فکر اداره ي حکومت افتادند. بديهي است مسلمانان را به حاکمي نياز بود و بايد خليفه اي معين گردد. چه کسي جز علي (ع) سزاوار خلافت است؟

باري مردم از هر سو بر علي (ع) گرد آمدند که بايد خلافت را بپذيري. اما افسوس که زمان مساعد نبود. و در اين بيست و پنج سال که از رحلت پيغمبر (ص) مي گذشت هيچ سالي نامناسب تر از اين سال براي خلافت علي (ع) نمي نمود. برخي سنت ها دگرگون شده و برخي حکمها معطل مانده و درآمد دولت در کيسه ي کساني ريخته شده که در اين مدت چندان رنجي براي اسلام و مسلمانان برخود ننهاده بودند. از اين دشوارتر کار بعضي سران قريش بود. اين تيره ي خود خواه و جاه طلب که در سقيفه با روايتي که ابوبکر

[صفحه 27]

بر مردم خواند زمامداري مسلمانان را از آن خود ساخته بود، بر ديگر تيره ها و بر همه ي مسلمانان که عرب نبودند بزرگي مي فروخت. خاندان اموي که تيره اي از قريش اند از دير زمان با خاندان هاشم ميانه ي خوبي نداشتند. بخصوص با علي (ع) که در جنگ برد تني چند از بزرگان آنان را از پا درآورده بود.

علي (ع) از اين مشکلها و دهها مشکل سخت تر از آن، آگاه بود و مي گفت:

«مرا بگذاريد و ديگري را به دست آريد که پيشاپيش کاري مي رويم که آن را رويه هاست و گونه گون رنگهاست، دلها برابر آن برجاي نمي ماند و خردها بر پاي. همانا کران تا کران را ابر فتنه پوشيده است و راه راست ناشناسا گرديده و بدانيد که اگر من درخواست شما را پذيرفتم با شما چنان کار مي کنم که خود مي دانم و به گفته ي گوينده و ملامت سرزنش کننده گوش نمي دارم. و اگر مرا واگذاريد همچون يکي از شمايم و براي کسي که کار خود را بدو مي سپارند، بهتر از ديگران فرمانبردار و شنوايم. من اگر وزير شما باشم بهتر است تا امير شما باشم».

بعضي مورخان نوشته اند همان روز که عثمان کشته شد با علي (ع) بيعت کردند، ولي بعضي نوشته اند گفتگو دو سه روز به درازا کشيد و بعضيها هشت روز نوشته اند وبايد چنين باشد. حاضران گفتند تو را رها نمي کنيم تا با تو بيعت کنيم. گفت: «اگر چنين است بيعت بايد در مسجد انجام گيرد».

نوشته اند نخست کس که با او بيعت کرد طلحه بود که با دست شَل بيعت کرد. بيعت مردم با علي (ع) بيعت انبوه مردم بود و او چنين فرمايد:

«چنان بر من هجوم آوردند که شتران تشنه به آبشخور روي آرند و چراننده پاي بند آنها را بردارد و يکديگر را بفشارند؛ چندانکه پنداشتم خيال کشتن مرا در سر مي پرورانند يا در محضر من بعضي خيال کشتن بعضي ديگر را دارند».

و در جاي ديگر فرمايد:

«ناگهان ديدم مردم از هر سوي روي به من نهادند و چون يال کفتار پس و پيش هم ايستادند؛ چندانکه انگشتان شست پايم فشرده گشت و دو پهلويم آزرده. به گرد من فراهم و چون گلّه ي گوسفند سر نهاده به هم».

«دستم را گشودند بازش داشتم، و آن را کشيدند نگاهش داشتم. سپس بر من هجوم

[صفحه 28]

آوردند، همچون شتران تشنه که روز آب خوردن به آبگيرهاي خود در آيند؛ چندانکه بند پاي افزار بريد و ردا افتاد و ناتوان پايمال گرديد. و خشنودي مردم در بيعت من بدانجا رسيد که خردسال شادمان شدو سالخورده لرزان و لرزان بدانجا دوان».

يکي از سخنان او که نشان دهنده ي سختگيري وي در کار بيت المال و نماينده ي درجه ي تقوا و عدالت اوست و شايد در همان روزهاي نخست گفته باشد، اعتراض وي به بخشش هاي عثمان از بيت المال است:

«به خدا اگر ببينم به مهر زنان يا بهاي کنيزکان رفته باشد آن را باز مي گردانم که در عدالت گشايش است و آنکه عدالت را بر نتابد ستم را سخت تر يابد».

طبري نوشته است: «چون مردم با علي(ع) بيعت کردند گروهي از امويان از مدينه گريختند». از آن روز مکه پايگاهي براي مخالفان علي (ع) گرديد.

به هر حال مردم در حالي با علي (ع) به خلافت بيعت کردند که مشکلهاي سياسي و اداري فراواني در حوزه ي اسلامي پديد آمده بود. او در دشوارترين شرايط زماني به خلافت رسيد؛ زيرا مردم عصر وي تنها آنان نبودند که با او بيعت کردند، هر چند ميان بيعت کنندگان هم کساني يافت مي شدند که خدا مي دانست در دلشان چه مي گذرد. اما بيشتر مردم در مکه، کوفه و بصره و ديگر ايالتها با سنتي پرورده شده بودند که يک ربع قرن با سنت زمان رسول مغايرت داشت. علي (ع) مي خواست آنان را به سنتي که خود او بدان رفته بود و مي رفت و يا ران خاص رسول بدان سنت بودند برگرداند، آيا چنين کاري محال و يا لااقل سخت و دشوار نبود؟

حاکماني ستمکار بر سر کار بودند و او بايست آنان را از کار برکنار کند. اين حاکمان هر يک به خانواده اي تعلق داشت، و هر خانواده به قبيله اي بسته بود، آيا آنان آرام مي نشستند؟


صفحه 27، 28.