خرده گرفتن ابوذر بر عثمان











خرده گرفتن ابوذر بر عثمان



از جمله کساني که بر عثمان خرده مي گرفت ابوذر بود. ابوذر از يکسو بذل و بخشش هاي عثمان را مي ديد، و از سوي ديگر تجمل گرايي مسلمانان و بعضي از صحابه ي پيغمبر (ص) را و بر او گران مي آمد. بنابراين خرده گيري را آغاز کرد. و طبيعي است که ياران عثمان را خوش نيايد. سفري به شام کرد يا آنکه او را به شام تبعيد کردند، در آنجا نيز دگرگوني هاي تازه اي ديد. حاکمي که از جانب خليفه ي رسول خدا بر مردم حکومت مي کرد، روش قيصرهاي روم را پيش گرفته بود. جمعي گرد او را گرفته و از بخشش او برخوردارند و بيشتر مردم تهيدست. ابوذر در مسجد مي نشست و بر مردم سيرت رسول خدا و دو خليفه ي پس ا او را مي خواند.

پيرامونيان معاويه بدو گفتند: «ماندن ابوذر در اينجا به صلاح نيست و بيم آن مي رود که مردم را بشوراند». معاويه ماجرا را به عثمان نوشت و عثمان پيام داد ابوذر را روانه ي مدينه کنيد. چون به مدينه رسيد بدو تندي کرد و سر انجام وي را به رَبَذه تبعيد نمود.

هنگامي که به ربذه مي رفت علي (ع) را ديد. و او به وي چنين فرمود:

«ابوذر تو براي خدا به خشم آمدي، پس اميد به کسي بند که به خاطر او خشم گرفتي، اين مردم بر دنياي خود از تو ترسيدند و تو بر دين خويش از آنان ترسيدي. پس آن را که به خاطرش از تو ترسيدند بديشان واگذار و با آنچه از آنان بر آن ترسيدي (دين) رو به گريز آر. بدانچه آنان را از آن بازداشتي چه بسيار نياز دارند و چه بي نيازي تو

[صفحه 25]

بدانچه از تو باز مي دارند. بزودي مي داني فردا سود برنده کيست و آنکه بيشتر بر او حسد برند چه کسي است».

همچنين به دستور عثمان، عمار را چندان زدند که از هوش رفت. او را به دوش گرفتند و به خانه ي اُمّ سلمه زن پيغمبر (ص) بردند. عمار باقي روز را همچنان بيهوش بود و نماز ظهر و عصر او فوت شد.

عثمان چنان در بخشش بيت المال به خويشاوندان و منع آن از مستحقان اسراف کرد که گويي مال پدر اوست. علي (ع) درباره ي او چنين مي گويد:

«خويشاوندانش با او ايستادند و بيت المال را خوردند و بر باد دادند. چون شتر که مهار برد و گياه بهاران چرد. کار به دست و پايش پيچيد و پرخوري به خواري و خواري به نگونساري کشيد».

در اين روزها پر گيرودار چند بار علي (ع) ميان شورشيان و عثمان ميانجي بوده و رفت و آمد داشته است.

اندک اندک کار بر عثمان دشوار گرديد. در سندهاي دست اوّل مي بينيم علي (ع) تا آخرين لحظات از عثمان حمايت مي کرد. در شبِ حادثه، عثمان کسي را نزد علي (ع) فرستاد که اينان آب را از ما بازداشته اند، اگر مي توانيد آبي به ما برسانيد. اين پيغام را به طلحه و زبير و عايشه و نيز زنان پيغمبر (ص) فرستاد.

نخستين کسي که به ياري او آمد علي (ع) و ام حَبيبه بود. علي (ع) در تاريکي نزد شورشيان رفت و گفت:

«مردم آنچه مي کنيد نه به کار مؤمنان مي ماند و نه به کار کافران. آب و نان را از اين مرد باز مداريد! روميان و پارسيان اسير خود را نان و آب مي دهند. اين مرد با شما در نيفتاده است چگونه در بندان و کشتن او را حلال مي شماريد؟

» گفتند: «نمي گذاريم بخورد و بياشامد». علي (ع) عمامه ي خود را در خانه ي عثمان افکند به نشان آنکه آنچه خواستي کردم و بازگشت.

آيا در آن روزها بزرگاني از مردم مدينه در نهان شورشيان را تحريک نمي کردند؟ آيا دستهايي پنهاني نبود که مي خواست کار عثمان به نهايت برسد؟ آيا کساني ديده به خلافت ندوخته بودند وفرصت نمي بردند که کار خليفه پايان يابد و خود به نوايي

[صفحه 26]

برسند؟

عثمان را کشتند و خويشان او به جاي آنکه کشندگان وي را نکوهش کنند، بني هاشم را عامل اين کار شناساندند. وليد پسر عُقبه برادر مادري عثمان در سوگ او چنين سروده است:

- «پسران هاشم از جان ما چه مي خواهيد؟ شمشير عثمان و ديگر ميراث او نزد شماست. پسران هاشم جنگ افزار خواهر زاده ي خود را برگردانيد آن را غارت مکنيد که به شما روا نيست. پسران هاشم چگونه توانيم با شما نرم خو باشيم، حالي که زره و اسبهاي عثمان نزد علي است. اگر کسي در سراسر زندگي آبي را که نوشيد فراموش کند من عثمان و کشته شدن او را فراموش مي کنم».

اين شعرها را مردي سروده که از سوي عثمان حکومت کوفه را عهده دار بود. او در اين بيتها نمي خواهد کشنده ي عثمان را بشناساند. او مي خواهد کينه ي فرزندان اميه را از فرزندان هاشم بگيرد. وگرنه بايستي نام کساني را که سبب اصلي کشته شدن عثمان بوده اند مي گفت. بايستي چون مروان حکم مي گفت: «آنکه عثمان را به کشتن داد طلحه بود».


صفحه 25، 26.