آگاهي علي












آگاهي علي



آگاهي به حقايق هستي فضيلت بزرگي است که انسان از آن بهره مند مي باشد.همين فضيلت موجب برتري انسان از فرشتگان است.زيرا که خداي سبحان هنگامي که فرشتگان را مأمور نمود بر انسان کامل سجده کنند،ملاک فضيلت برتري و سجده را آگاهي انسان کامل به حقايق عنوان نمود: و علم الآدم الاسماء کلها ثم عرضهم علي الملائکة[1] «خداي سبحان آدم را از حقايق با خبر ساخت،آنگاه بر فرشتگان عرضه و از آنان خواست که شما نيز از حقايق خبر دهيد.»فرشتگان خود اعتراف نمودند که آگاهي مسجود فرشتگان برتر از ماست،زيرا هنگامي که خداي سبحان از آنان خواست از حقايق خبر دهند نتوانستند،ليکن وقتي از انسان کامل اين نکته خواسته شد وي فرشتگان را از حقايق با خبر ساخت و معلم فرشتگان قرار گرفت. فرشتگان نيز بر برتري اعتراف نمودند: قالوا لا علم لنا الا ما علمتنا[2] .

خداي سبحان آگاه به همه چيز است و اگر کسي مظهر صفات الهي شد رنگ و بوي صفات خدا را مي دهد.و به توان ظرفيت خود مظهر اسماء حسناي الهي قرار مي گيرد.و هر مقدار ظرفيت گسترده تر باشد شروق و فروغ الهي بر ان بيشتر مي تابد زيرا که انسان جانشين خدا بر زمين است و جانشين مرحله اي از صفات و مقام فوق را در بر دارد.بنابر اين مي توان برهان عقلي ارائه نمود که انسان که مظهر اسماء الهي شد صفات وي در علم و آگاهي،قدرت،عطوفت،غضب و...همانند خداي سبحان خواهد شد.

آگاهي انسان به دو گونه است،کسبي و لدني.آگاهي کسبي که با تلاش مدرسه و تجربه و...به دست مي آيد و مملو از خطا و اشتباه و جهل مرکب است.آگاهي لدني آشکار شدن حقايق در نزد عالم،شفاف و زلال است.هيچ گونه آميختگي با ناداني و خطا ندارد.

انسان هاي الهي افزون بر آگاهي کسبي آگاهي لدني دارند.انبيا باذن الله به عالم حقايق واقف هستند و عالم غيب بر آنها مشهود مي شود.اين فضيلت اختصاص به انبيا ندارد بلکه راه آن براي همگان هموار است،هر کس مظهر صفات الهي شد از آگاهي لدني که مصون از خطا و منطبق به واقعيت است بهره مي برد.ميزان بهره وري انسان از اين فضيلت به ظرفيت و طهارت و تقواي وي وابسته است.هر مقدار تقوا بالاتر ظرفيت بيشتر تا به آن مرحله برسد که در توان ممکن الوجود مي باشد.

علي عليه السلام مظهر علم الهي

علي از جمله اولياء الله است که در اين عرصه به مقام والايي که در خور توان انسان مي باشد،رسيده است.به آن مرحله اي که کسي را ظرفيت و توان مندي نيست به آن دستيازد.

لي مظهر عليم و خبيري است که به آنچه هست و آنچه در گذشته و آينده تحقق دارد آگاه مي باشد. علي به تعليم الهي و به تعليم معلم لدني و شهر علم و فضيلت دروازه علم و آگاهي است که مي فرمايد:انا مدينة العلم و علي بابها،انامدينة الجنة و علي بابها[3] «شهر آگاهي و علم منم ليکن راه ورود به اين شهر و کليدهاي اين آگاهي علي است.من شهر فضيلت و بهشت هستم ليکن در ورودي آن علي است».از راه علي مي توان به اين شهر راه يافت.

گرچه اين نوع از علم که لدني نام دارد تعليمي نيست ليکن علم کسبي متداول مدرسه نيست و الا به تعليم الهي و به تعليم معلم لدني مي تواند تعليمي باشد:علي عليه السلام عن رسول الله صلي الله عليه و آله حدثني بالف باب يفتح کل باب الف باب.[4] «رسول الله صلي الله عليه و آله بر من هزار در دانش گشود که از هر دري هزار در ديگر گشوده مي شد.»علي در فضيلت آگاهي غيب و شهود بر وي شهود است و پرده ها از چشم وي بر کنارند. همان پرده هايي که روزي از چشم ديگران نيز کنار مي روند روز ديدن حقايق روز آشکار شدن پنهان ها: يوم تبلي السرائر[5] روزي که ديد چشم ها و چشم انداز ديده ها گسترده مي شود:و فبصرک اليوم حديد.[6] .

افتخار علي اين است که پرده ها را خود کنار زده است و چشم انداز وي وسيع است.بر همين اساس که غيب و شهادت يکسان شده است مي گويد اگر پرده ها کنار رود به آگاهي و يقين من افزوده نخواهد شد:لو کشف الغطاء ما ازدت يقينا.[7] و بر همين اساس اين چنين ادعاي منحصر به فرد مي کند:سلوني قبل ان تفقدني فاني بطرق السماء اعلم مني بطرق الأرض.[8] «پيش از اين که دستتان از من کوتاه شود از من سؤال کنيد زيرا که من آگاهي ام از آسمان ها بيش از زمين است».

نقش آگاهي

علم به حقايق هستي انسان همراه با باور را الهي،و مظهر اراده خدا نموده و کار وي را همانند کار خدا جلوه گر مي سازد.همان که نمونه آن در مورد کارگزاران سليمان عليه السلام تجلي يافت.هنگامي که سليمان عليه السلام از اطرافيان در خواست نمود که کدام توان مندي است که تخت بلقيس را در اسرع وقت حاضر کند،کسي که بخشي از علم کتاب نصيبش شده بود،گفت من به کمتر از چشم بهم زدن تخت را حاضر مي کنم: قال الذي عنده علم من الکتاب انا آتيک قبل يرتد اليک طرفک[9] .

انسان الهي همه شؤونش الهي مي شود اين فرد که جزيي از علم الکتاب را مي دانست چنين کاري انجام داد که کمتر از چشم به هم زدن تخت بلقيس را در نزد سليمان حاضر نمود.که وي برخي از اسم اعظم را آگاهي داشت.ليکن آن که علم کتاب را آگاه است بر کارهاي بسي بالاتر توان مند است.که از امام صادق عليه السلام نقل مي کند که فرمود آن کسي که علم الکتاب را دارد علي عليه السلام است:قال الذي عنده علم الکتاب هو امير المؤمنين عليه السلام[10] آنگاه ادامه مي دهد آن که توانست تخت بلقيس را در نزد سليمان حاضر کند آگاهيش نسبت به آگاهي علي عليه السلام ذره اي از دريا«نمي ازيم»بود.[11] آن که اسم اعظم الهي مي داند آن که هر روز و شب فضايي از فضايل رسول الله صلي الله عليه و آله بر او برافراشته شده است و هزاران فضاي علم و فضيلت بر او گشوده مي شود،او اراده اش اراده الهي است که: اذا اراد شيئا ان يقول له کن فيکون.[12] «هرگاه امري را بخواهدانجام دهد همين که اراده کند انجام مي گيرد.»او دستش يد اللهي است،او که در خيبر که سهل،صدها خيبر را با يک اراده زير و رو مي نمايد:ما قلعت باب خيبر بقوة جسمانية بل بقوة رحمانية.[13] .

اين گونه است که تمام شؤون هستي و زندگي علي ياد و نام خداست و جلوه حق است.خدا در شؤون علي در زبان علي در جهاد علي،در تهجد و شب زنده داري علي جلوه گر است.که علي سراپاي وجودش بوي و خوي اوست.

امام علي(ع) الگوي زندگي ص 45

حبيب الله احمدي









  1. بقره 31.
  2. بقره 33.
  3. بحار،ج 40،ص 203،الغدير،ج 3،ص 96.اسد الغابة،ج 4،ص 109.
  4. بحار،ج 4،ص 216،ج 2،ص 645.
  5. طارق، 9.
  6. ق، 22.
  7. بحار،ج 46،ص 135.
  8. نهج البلاغة صبحي الصالح،خ 189،ص 280.
  9. سبأ،ص 40.
  10. نور الثقلين،ج،4،ص 87.
  11. همان،ص 88.
  12. يس، 82.
  13. بحار،ج 21،ص 21.