فداكاري بي نظيردر ليلة المبيت












فداکاري بي نظيردر ليلة المبيت



اعمال ورفتار هر فرد، زاييده طرز تفکر وعقيده او است.جانبازي وفداکاري از نشانه هاي افراد با ايمان است.اگر ايمان انسان به چيزي به حدي برسد که آن را بالاتر از جان ومال خود بداند، قطعا در راه آن سر از پا نمي شناسد وهستي وتمام شؤون خويش را فداي آن مي سازد. قرآن مجيد اين حقيقت را در آيه زير منعکس کرده است:

انما المؤمنون الذين آمنوا بالله و رسوله ثم لم يرتابوا و جاهدوا باموالهم وانفسهم في سبيل الله اولئک هم الصادقون. (حجرات:15)

«مؤمنان کساني هست که به خدا وپيامبر او ايمان آوردند ودر آن هرگز ترديد نکردند وبا مال وجان خود در راه خدا کوشيدند آنان به راستي در ايمان خود صادقند.

در سالهاي آغاز بعثت، مسلمانان سخت ترين شکنجه ها وزجرها را در راه پيشبرد هدف تحمل مي کردند. آنچه که دشمنان را از گرايش به آيين توحيد باز مي داشت همان عقايد خرافي نياکان وحفظ مقام خدايان وتفاخر به امتيازات قومي وطبقاتي وکينه هاي موروثي قبيله اي بود.اين موانع تا روزي که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مکه را فتح کرد، بر سر راه پيشرفت اسلام در مکه واطراف آن وجود داشت وجز با قدرت نيرومند ارتش اسلام از ميان نرفت.

فشار قريش بر مسلمانان سبب شد که گروهي از آنان به حبشه وگروه ديگري به يثرب مهاجرت کنند. با آنکه پيامبر وحضرت علي از حمايت خاندان بني هاشم وبالاخص ابوطالب برخوردار بودند، اما جعفر بن ابي طالب ناگزير شد به همراه تني چند از مسلمانان در سال پنجم بعثت مکه را به عزم حبشه ترک گويد وتا سال هفتم هجرت که سال فتح خيبر بود در آنجا اقامت گزيند.

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم در سال دهم بعثت حضرت ابوطالب، بزرگترين حامي ومدافع خويش را، در مکه از دست داد. بيش از چند روز از مرگ عموي بزرگوارش نگذشته بود که همسر مهربان او خديجه، که هيچ گاه از بذل جان ومال در پيشبرد هدف مقدس پيامبر دريغ نمي داشت، نيز چشم از جهان پوشيد. با در گذشت اين دو حامي بزرگ، ميزان خفقان وفشار بر مسلمين در مکه فزوني گرفت تاآنجا که در سال سيزدهم بعثت، سران قريش در يک شوراي عمومي تصميم گرفتند که نداي توحيد را بازنداني کردن پيامبر يا با کشتن ويا تبعيد او خاموش سازند. قرآن مجيد اين سه نقشه آنان را ياد آور شده، مي فرمايد:

واذ يمکر بک الذين کفروا ليثبتوک او يقتلوک او يخرجوک ويمکرون و يمکر الله و الله خير الماکرين (انفال:30)

به ياد آور هنگامي را که کافران بر ضد تو حيله کردند وبر آن شدند که تو را در زندان نگه دارند يا بکشند ويا تبعيد کنند.آنان از در مکر وارد مي شوند وخداوند مکر آنان را به خودشان باز مي گرداند وخداوند از همه چاره جوتر است.

سران قريش تصميم گرفتند که از هر قبيله فردي انتخاب شود وسپس افراد منتخب به هنگام نيمه شب يکباره بر خانه محمد صلي الله عليه و آله و سلم هجوم برده، او را قطعه قطعه کنند. بدين طريق، هم مشرکان از تبليغات او آسوده مي شدند وهم خون او در ميان قبايل عرب پخش مي شد ولذا خاندان هاشم نمي توانست با تمام قبايلي که در ريختن خون وي شرکت کرده بودند به خونخواهي ومبارزه برخيزند.

فرشته وحي پيامبر را از نقشه شوم مشرکان آگاه ساخت ودستور الهي را به او ابلاغ کرد که بايد هرچه زودتر مکه را به عزم يثرب ترک کند.

شب مقرر فرا رسيد.مکه ومحيط خانه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در تاريکي شب فرو رفته بود. ماموران مسلح قريش هر يک از سويي به جانب خانه رسول خدا روي آوردند.اکنون پيامبر بايد با استفاده از شيوه غافلگيري خانه را ترک کرده، در عين حال، چنين وانمود کند که در خانه است ودر بستر خود آرميده است. براي اجراي اين نقشه لازم بود که فرد جانبازي در بستر او بخوابد وروانداز سبز پيامبر را به خود بپيچد تا افرادي که نقشه قتل او را کشيده اند تصور کنند که او هنوز خانه را ترگ نگفته است ولذا توجه آنان فقط معطوف به خانه او شود واز راه عبور ومرور افراد در کوچه وبيرون مکه جلوگيري نکنند. اما کيست که از جان خود بگذرد ودر خوابگاه پيامبر بخوابد؟ اين فرد فداکار، لابد کسي است که پيش از همه به وي ايمان آورده است واز آغاز بعثت، پروانه وار، گرد شمع وجود او گرديده است. آري، اين شخص شايسته کسي جز حضرت علي -عليه السلام نيست واين افتخار بايد نصيب وي شود.

از اين رو، پيامبر رو به حضرت علي کرد وگفت:مشرکان قريش نقشه قتل مرا کشيده اند وتصميم گرفته اند که به طور دسته جمعي به خانه من هجوم آورند ومرا در ميان بستر بکشند. از اين جهت از طرف خدا مامورم که مکه را ترک کنم. لذا لازم است امشب در خوابگاه من بخوابي وآن پارچه سبز را به خود بپيچي تا آنان تصور کنند که من هنوز در خانه ام ودر بسترم آرميده ام ومراتعقيب نکنند. وحضرت علي -عليه السلام در اطاعت امر رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم از آغاز شب در بستر آن حضرت آرميد.

چهل نفر آدمکش اطراف خانه پيامبر رامحاصره کرده بودند واز شکاف در به داخل مي نگريستند ووضع خانه را عادي مي ديدند وگمان مي کردند که پيامبر در بستر خود آرميده است. همه سراپا مراقب بودند وآنچنان وضع خانه را تحت نظر گرفته بودند که جنبش موري از نظر آنان مخفي نمي ماند.

اکنون بايد ديد که پيامبر اکرم، با اين مراقبت شديد، چگونه خانه را ترک گفت.

بسياري از سيره نويسان بر آنند که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در حالي که آياتي از سوره يس را قرائت مي کرد[1] صف محاصره کنندگان را شکافت وآنچنان ازميانشان عبور کرد که احدي متوجه نشد.امکان اين مطلب قابل انکار نيست چه هرگاه مشيت الهي بر اين تعلق گيرد که پيامبر خود را از طريق اعجاز وبه طور غير عادي نجات دهد، هيچ چيز نمي تواند مانع از آن شود.ولي سخن اينجاست که قراين زيادي حکايت مي کند که خدا نمي خواست پيامبر خود را از طريق اعجاز نجات بخشد، زيرا در اين صورت لازم نبود که حضرت علي در بستر پيامبر بخوابد وخود پيامبر به غار «ثور» برود وسپس با زحمات زيادي راه مدينه را در پيش گيرد.

برخي نيز مي گويند هنگامي که پيامبر از خانه خارج شد همه آنان را خواب ربوده بود وپيامبر از غفلت آنان استفاده کرد. ولي اين نظر دور از حقيقت است وهرگز شخص عاقل باور نمي کند که چهل آدمکش که خانه را براي اين محاصره کرده بودند که پيامبر از خانه بيرون نرود تا در وقت مناسب او را بکشند، ماموريت خود را آنچنان سرسري بگيرند که همگي با خيال آسوده بخوابند!

ولي بعيد نيست،همان طور که برخي نوشته اند، پيامبر پيش از گرد آمدن تروريستها، خانه را ترک گفته بود.[2] .

يورش به خانه وحي

ماموران قريش، در حالي که دستهايشان بر قبضه شمشير بود، منتظر لحظه اي بودند که همگي به خانه وحي يورش آورند وخون پيامبر را که در بسترش آرميده است بريزند. آنان از شکاف در به خوابگاه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مي نگريستند واز فرط فرح در پوست نمي گنجيدند وتصور مي کردند که به زودي به آخرين آرزوي خود خواهند رسيد. ولي علي -عليه السلام، با قلبي مطمئن وخاطري آرام، در خوابگاه پيامبر دراز کشيده بود، زيرا مي دانست که خداوند پيامبر عزيز خود رانجات داده است.

دشمنان، نخست تصميم گرفته بودند که نيمه شب به خانه پيامبر هجوم آورند، ولي به عللي از اين تصميم منصرف شدند وسرانجام قرار گذاشتند در فروغ صبح وارد خانه شوند وماموريت خود را انجام دهند. پرده هاي تيره شب به کنار رفت وصبح صادق سينه افق را شکافت. ماموران با شمشيرهاي برهنه به طور دسته جمعي به خانه پيامبر هجوم آوردند واز اينکه در آستانه تحقق بزرگترين آرزوي خود بودند از شادي در پوست خود نمي گنجيدند، اما وقتي وارد خوابگاه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم شدند حضرت علي -عليه السلام را به جاي پيامبر يافتند.خشم وتعجب سراپاي وجود آنان را فرا گرفت. رو به حضرت علي کردند وپرسيدند محمد کجاست؟! فرمود: مگر او را به من سپرده بوديد که از من مي خواهيد؟ در اين موقع، از فرط عصبانيت به سوي حضرت علي -عليه السلام حمله بردند واو را به سوي مسجد الحرام کشيدند، ولي پس از بازداشت مختصري ناگزير آزادش ساختند ودر حالي که خشم گلوي آنان را مي فشرد تصميم گرفتند که از پاي ننشينند تا جايگاه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را کشف کنند.[3] .

قرآن مجيد براي اينکه اين فداکاري بي نظير در تمام قرون واعصار جاودان بماند، در طي آيه اي جانبازي حضرت علي -عليه السلام را مي ستايد واو را از کساني مي داند که جان به کف در راه کسب رضاي خدا مي شتابند:

ومن الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤوف بالعباد. (بقره:207)

برخي از مردم کساني هستند که جان خود را براي تحصيل رضاي خداوند از دست مي دهند وخداوند به بندگان خود رؤوف ومهربان است.

جنايتکار عصر بني اميه

بسياري از مفسران شان نزول آيه اخير را حادثه «ليلة المبيت » مي دانندوبر آنند که آيه به همين مناسبت در باره حضرت علي -عليه السلام نازل شده است.[4] .

سمرة بن جندب، عنصر جنايتکار عصر اموي، با گرفتن چهار صد هزار درهم حاضر شد که نزول اين آيه را در باره حضرت علي -عليه السلام انکار کند ودر يک مجمع عمومي بگويد که آيه در باره عبد الرحمان بن ملجم نازل شده است! وي نه تنها نزول اين آيه را در باره علي -عليه السلام انکار کرد بلکه افزود که آيه ديگري(که در باره منافقان است) در باره علي -عليه السلام نازل شده است.[5] آيه مزبور اين است:

دانشمند معروف شيعه، مرحوم شيخ طوسي، در امالي خود دنباله واقعه هجرت را که منتهي به نجات پيامبر شد چنين مي نويسد:

شب هجرت سپري شد وعلي -عليه السلام از محل اختفاي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم آگاه بود وبراي فراهم ساختن مقدمات سفر پيامبر لازم بود شبانه با او ملاقات کند.[6] .

پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم سه شب در غار ثور بسر برد. در يکي از شبها حضرت علي -عليه السلام وهند بن ابي هاله فرزند خديجه به غار رفتند وبه محضر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم رسيدند. پيامبر دستورهاي زير را به حضرت علي داد:

1) دو شتر براي من وهمسفرم آماده کن.(در اين موقع ابوبکرگفت: من قبلا دو شتر براي اين کار آماده کرده ام. پيامبر فرمود: در صورتي اين دو شتر را از تو مي پذيرم که پول هر دو را بپردازم.سپس به علي دستور داد که پول شتران را بپردازد».

2) من امين قريش هستم وهم اکنون امانتهاي مردم در خانه من است.فردا بايد در محل معيني از مکه بايستي وبا صداي رسا اعلام کني که هرکس امانتي نزد محمد دارد بيايد وآن را باز گيرد.

3) بعد از رد امانتها بايد خود را آماده مهاجرت کني.هروقت نامه من به تو رسيد، دخترم فاطمه ومادرت فاطمه وفاطمه دختر زبير بن عبد المطلب را همراه خود بياور.واگر کساني از بني هاشم خواستار مهاجرت شدند مقدمات هجرت آنان را نيز فراهم کن.(سپس فرمود:)«از اين پس هر خطري که در کمين تو بود از تو برطرف شده است وديگر آسيبي به تو نخواهد رسيد».[7] .

فداکاري امير مؤمنان -عليه السلام در شبي که خانه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم از طرف آدمکشان قريش محاصره شده بود امري نيست که بتوان آن را انکار کرد ويا کوچک شمرد. خداوند براي اينکه به اين رويداد تاريخي رنگ ابدي وجاوداني بخشد در قرآن مجيد (سوره بقره، آيه 207) از آن ياد کرده است و مفسران بزرگ نيز در تفسير آيه مربوط به اين واقعه به نزول آن در شان حضرت علي -عليه السلام اشاره کرده اند.و اما در اينجا دو گواه تاريخي بر آن مي آوريم

دو مطلب تاريخي گواه مي دهد که عمل حضرت علي -عليه السلام در آن شب جز فداکاري نبوده، آن حضرت به راستي آماده قتل وشهادت در راه خدا بوده است.

1) اشعاري که امام -عليه السلام پيرامون اين حادثه تاريخي سروده وسيوطي همه آنها را در تفسير خود[8] نقل کرده است، گواه روشن بر جانبازي اوست:

وقيت بنفسي خير من وطا الحصي محمد لما خاف ان يمکروا به وبت اراعيهم متي ينشرونني ومن طاف بالبيت العتيق و بالحجر فوقاه ربي ذو الجلال من المکر و قد وطنت نفسي علي القتل و الاسر

من جان خود را براي بهترين فرد روي زمين ونيکوترين شخصي که خانه خدا وحجر اسماعيل را طواف کرده است سپر قرار دادم.

آن شخص عاليقدر محمد بود. ومن هنگامي دست به اين کار زدم که کافران نقشه قتل او را کشيده بودند ولي خداي من او را از مکر دشمنان حفظ کرد.

من در بستر وي بيتوته کردم ودر انتظار حمله دشمن بودم وخود را براي مرگ واسارت آماده کرده بودم.

2) دانشمندان سني وشيعه نقل کرده اند که خداوند در آن شب به دو فرشته بزرگ خود، جبرئيل وميکائيل، خطاب کرد که: اگر من براي يکي از شما مرگ وبراي ديگري حيات مقرر کنم کدام يک از شما حاضر است مرگ را بپذيرد وزندگي را به ديگري واگذار کند؟ در اين لحظه هيچ کدام نتوانست مرگ را بپذيرد ودر راه ديگري فداکاري کند.سپس خدا به آن دو فرشته خطاب کرد که: به زمين فرود آييد وببينيد که علي چگونه مرگ را خريده، خود را فداي پيامبر کرده است سپس جان علي را از شر دشمن حفظ کنيد.[9] .

اگر از نظر بعضي مرور زمان بر اين فضيلت بزرگ پرده کشيده است، ولي در آغاز اسلام عمل حضرت علي -عليه السلام در نظر دوست ودشمن بزرگترين فداکاري به شمار مي رفت.در شوراي شش نفري که به فرمان عمر براي تعيين خليفه تشکيل شد علي -عليه السلام با ذکر اين فضيلت بزرگ بر اعضاي شورا احتجاج کرد وگفت:

من شما اعضاي شوري را به خدا سوگند مي دهم که آيا جز من کسي بود که براي پيامبر در غار (حرا) غذا ببرد؟ آيا جز من کسي در جاي او خوابيد وخود را سپر بلاي او کرد؟ همگي گفتند: والله جز تو کسي نبوده است.[10] .

مرحوم سيد بن طاووس در باره فداکاري حضرت علي -عليه السلام تحليل جالبي دارد وآن را به فداکاري اسماعيل وتسليم او در برابر پدر قياس کرده، برتري ايثار حضرت علي -عليه السلام را اثبات کرده است.[11] .

فروغ ولايت صفحه 45

آية الله سبحاني









  1. منظور آيات هشتم ونهم ازاين سوره است.
  2. سيره حلبي، ج 2، ص 32.
  3. تاريخ طبري، ج 2، ص 97.
  4. مدارک نزول آيه را در باره علي -عليه السلام سيد بحريني در تفسير برهان (ج 1، ص 206 -207) ومرحوم بلاغي در تفسير آلاء الرحمان (ج 1، ص 184- 185) نقل کرده اند. شارح معروف نهج البلاغه، ابن ابي الحديد،مي گويد:مفسران نزول آيه را در حق علي نقل کرده اند.(ر.ک. ج 13، ص 262).
  5. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 4 ص 73.
  6. اعيان الشيعة، ج 1، ص 237.
  7. متن عبارت پيامبر اين است:« انهم لن يصلوا اليک من الآن بشي ء تکرهه ».
  8. الدر المنثور، ج 3، ص 180.
  9. بحار الانوار، ج 19، ص 39، به نقل از احياء العلوم غزالي.
  10. خصال صدوق، ج 2، ص 123 احتجاج طبرسي، ص 74.
  11. ر.ک.اقبال، ص 593 بحار الانوار، ج 19، ص 98.