دانش و فرهنگ امام












دانش و فرهنگ امام



علي بن ابيطالب در عقل و انديشه، يگانه و بي همتاست و بهمين جهت او محور فکري اسلام و جامع و سرچشمه علوم عربي است.

علي بن ابيطالب، بسرپرستي پسر عمويش، پيامبر، پرورش يافت و سپس شاگرد وي شد و اخلاق و روش او را درباره زندگي و خلق، فرا گرفت و به ارث برد و اين ميراث در قلب و عقل او، بطور يکسان نفوذ يافت. در بررسي قرآن با بينش و نظر حکيمانه اي - که مغز اشياء را جستجو مي کند تا حقائق آنها را بدست آورد - دقت نمود و در زمان طولاني خلافت ابوبکر و عمر و عثمان، فرصت يافت که به اين بررسي عميق و کامل بپردازد و ظاهر و باطن قرآن را بخوبي بداند و درک کند و زبان و قلب او، بوسيله آن استوار گردد و با آن به هم آميزد.

علم او نسبت به حديث چيزي نيست که بر آن غبار شک بنشيند. و هيچ جاي تعجب هم نيست، زيرا که امام، بيشتر از هر صحابي و مجاهد ديگري با پيامبر در تماس بود و از او علاوه بر چيزهائي که همه شنيدند، مطالبي شنيد که ديگران نشنيدند و مي گويند علي هيچ حديثي را روايت و نقل نکرد، مگر آنکه خود از پيامبر شنيده بود و او اطمينان داشت که از احاديث پيامبر، کلمه اي هم از قلب و گوش او فوت نشده است. و به علي گفتند: «چطور شده که از همه اصحاب پيامبر بيشتر، حديث داري؟» در جواب گفت: «براي اينکه اگر من از پيامبر سؤال مي نمودم به من پاسخ مي داد و اگر سکوت مي کردم، پيامبر خود شروع مي کرد و به من حديث مي گفت ».

طبيعي است که علي بن ابي طالب فقه اسلامي را هم از همه بهتر بداند چنانکه از همه بهتر به آن عمل مي کرد، و آنهائي که در عصر او بودند، کسي را کاملتر و صالحتر از او در فقه و فتوي نشناختند.

دانش علي در فقه اسلامي، منحصر به نصوص و احکام فقهي نبود، بلکه در علوم مقدماتي فقه نيز، از قبيل حساب، بر ديگران تفوق و برتري داشت. و اگر ابو حنيفه را در قرون پس از علي «امام اعظم » فقه مي دانند، بايد توجه داشت که او شاگرد علي بود، زيرا او در پيش جعفر بن محمد درس خوانده و جعفر بن محمد از پدرش استفاده کرده بود... و سلسله به علي بن ابيطالب منتهي مي گردد.

مالک بن انس نيز با چند واسطه شاگرد علي بود، زيرا او از ربيعه و ربيعه از عکرمه و عکرمه از عبد الله بن عباس و عبد الله بن عباس از علي استفاده کرده بود. به ابن عباس که استناد همه اينها بود گفته شد: «نسبت علم تو با پسر عمويت - علي - چگونه است؟» در جواب گفت: «مانند قطره باراني در برابر اقيانوس ».

همه ياران پيامبر معترفند که پيامبر يکبار فرمود: علي در قضاوت از همه شما برتر است «قاضي ترين شما علي است ». علي براي اين از همه مردم دوران خود در قضاوت برتر بود که از همه آنها بر فقه و شريعت که منبع و منشاء قضاوت در اسلام است، آشناتر و داناتر بود، و علاوه، در نيروي تعقل و تفکر نيز آنچنان بود که بتواند در موارد بروز اختلاف، وجهي را کشف و بيان دارد که به واقعيت نزديکتر باشد و با منطق صحيح، بيشتر انطباق يابد.

و از طرف ديگر، علي آن قدر از صفاء وجدان و پاکي درون بهره مند بود که به او اجازه مي داد تا علم و آگاهي خود را در قضاوت، به بهترين روشي، اجرا کند و در حکم و داوري، عدالت را بر پايه اي از عقل و وجدان - هر دو - استوار سازد.

و از عمر بن خطاب نقل شده که به علي گفت: «اي ابو الحسن، خداوند مبارک نگرداند هر مشکلي را که تو در آن حکم و داوري نکني » و: «اگر علي نبود، عمر هلاک مي شد» و: «هنگامي که علي در مسجد حاضر باشد، هيچ کس فتوي ندهد»!.

از آنجائي که علي بن ابيطالب از آن کساني بود که در امور به ظواهر اکتفا نمي کنند و هميشه مي خواهند که در هر مسئله اي به مغز و باطن آن پي ببرند، در «قرآن » و موضوع آن که «دين » بود، بدقت پرداخت، آنچنانکه متفکران جهان در کارها به دقت و تامل مي پردازند. و از همين جا بود که علي مسئله دين و مذهب را يک موضع قابل دقت و تفکر و تعمق مي دانست و هرگز هم شخصيتي بزرگ مانند علي، از دين و مذهب فقط بظاهر آن و باجراء احکام و اقامه حدود و برپا داشتن مراسم عبادت، اکتفا نمي کند. و در صورتي که اکثريت مردم، به ظاهر دين و نتايج مادي آن در معامله و قضاوت مي نگرند، علي در کنار دانش ظاهر احکام دين، آن را به مثابه يک موضوع فکري محض و قابل تحقيق و ررسي و دقت عميق، مورد مطالعه و تفقه قرار مي دهد و از تفکر و بررسي خود دست بر نمي دارد مگر آن هنگامي که اطمينان مي يابد که اين دين، بر پايه اساسي محکم و بنيادي متحد در اصول و حقايق، استوار است...

و از همين جا، علم کلام يا فلسفه دين، پيدا شد و روي همين اصل، علي نخستين دانشمند کلامي و بلکه پدر علم کلام است، براي آنکه دانشمندان نخستين اين علم، از سرچشمه علي بن ابيطالب سيراب شده اند و اصول و مبادي اين علم از راه علي به آنان رسيده است، و دانشمندان بعدي هم همچنان به نور او راه مي يابند و علي را پيشواي خود و راهبر پيشينيان مي دانند.

گويا خداوند چنين خواسته است که علي بن ابيطالب در علوم عربي نيز رکن و اساس باشد، به آن نحو که در علوم اسلامي رکن بود. براي آنکه در ميان مردم دوران امام، کسي وجود نداشت که در علوم عربي با امام برابر باشد. و همين تبحر او در علوم عربي و منطق صحيح و قواي ذهني خارق العاده اوست که براي ضبط اصول و قواعد عربي به او ياري کرد تا زبان عربي مستند به دليل و برهان باشد که نشان دهنده قدرت عقلي او در استدلال و قياس منطقي است.

در واقع علي به حق واضع و پايه گذار علوم عربي بود که راه را براي آيندگان هموار ساخت. تاريخ ثابت مي کند که علي بنيان گذار علم نحو است. شاگرد و رفيق او ابوالاسود دئلي روزي به نزد علي آمد و او را غرق در تفکر ديد، پرسيد: «در چه چيزي فکر مي کني يا امير المؤمنين؟!» فرمود: من در شهر شما - کوفه - سخني شنيدم که از نظر ادبي غلط بود، از اين رو مي خواهم کتابي در اصول عربي آماده سازم. سپس کاغذي به او داد که در آن چنين بود: کلام عبارت است از اسم و فعل و حرف تا آخر. ..

اين مطلب را به شکل ديگري نيز نقل کرده و گفته اند: ابو الاسود دئلي به پيشگاه امام شکايت کرد که پس از فتوحات اسلامي، بعلت آميزش و اختلاط اعراب با ديگران، غلط گوئي در بين مردم شيوع و رواج يافته، چون مردم غير عرب سخن را به درستي ادا نمي کنند. امام لختي سر بزير انداخت و سپس به ابوالاسود فرمود: آنچه را که مي گويم بنويس، ابوالاسود قلم و کاغذي بدست گرفت، علي فرمود: کلام عرب از اسم و فعل و حرف، ترکيب مي يابد. اسم آن است که از مسمي خبر دهد و فعل آن است که از حرکت آن آگاه سازد و حرف معنائي مي دهد که نه اسم است و نه فعل! اشياء بر سه قسم است: ظاهر و مضمر، و چيزي که هيچ يک از اين دو نيست - بنا به قول بعضي از علماي نحو، مراد اسم اشاره است - آنگاه به ابوالاسود فرمود: بدين نحو مطلب را تکميل کن و از همان روز اين علم - قواعد ادبيات عرب - بعنوان «علم نحو» شناخته شد.

از مزاياي علي تيزي هوش و سرعت درک او است. موارد و نمونه هاي بسياري که بطور ارتجال و بدون سابقه مطلبي را مي گفت، نشان مي دهد که علي نيروئي در اين زمينه داشت که در ديگران نبود و بسيار مي شد که در ميان دوستان يا دشمنان، بدون مقدمه و بطور ارتجال، حکمتي نغز و سخني شيوا مي گفت که مورد توجه همگان قرار مي گرفت.

علي در سرعت درک و حل مشکلات حساب در زمان خود بي نظير بود و مردم آن دوران، اين مشکلات را معماهائي به شمار مي آوردند که براي حل آن راهي نبود و راز آن را کسي نمي دانست!. براي نمونه مي گويند: زني به نزد علي آمد و شکايت کرد که برادرش از دنيا رفته و ششصد دينار از خود باقي گذاشته ولي در موقع تقسيم، به او فقط يک دينار داده اند؟ علي فرمود: شايد برادرت يک زن، دو دختر، يک مادر، دوازده برادر و تو را داشته است؟... و همينطور هم بود که علي گفت.

امام علي درباره مسائل زندگي و جهان، جامعه بشري، اسرار توحيد، الهيات و شناخت ماوراء الطبيعه، نظريات فراواني ابراز داشته.

علي استادي است که همه آنهائي که پس از وي آمدند و صاحب نظر شدند، به کمال و اصالت او اعتراف کردند و در واقع خود، پيروان آراء و شرح دهندگان نظريات او بودند.

کتاب بزرگ امام «نهج البلاغه » به مقداري از گوهر حکمت غني است که امام را در صف اول و مقدم همه فلاسفه و حکماء جهان قرار مي دهد.

و هنگامي که پيامبر فرمود: «دانشمندان امت من همچون پيامبران بني اسرائيل هستند» آيا مقصودي جز علي داشت؟!.

اقتباس از کتاب امام علي عليه السلام صداي عدالت انساني (علي و حقوق بشر)

تاليف: جرج جرداق

ترجمه: سيد هادي خسروشاهي