كثرة الوفاق نفاق، و كثرة الخلاف شقاق











کثرة الوفاق نفاق، و کثرة الخلاف شقاق



(بسياري موافقت کردن[1] نفاق بود، و بسياري[2] خلاف کردن شقاق.)[3] .

معني اين کلمه به تازي:

المبالغة في الوفاق تودي الي المرأة[4] و المنافقة و المبالغة في الخلاف تودي الي المعاداة و المفارقة.

معني اين کلمه به پارسي:

هر که موافقت کسي در قول و فعل بسيار کند و در آن باب مبالغت بيرون از حد[5] نمايد، مردمان[6] را از آن شبهت ريا و ريبت نفاق افتد.[7] و هر که مخالفت کسي در قول و فعل بسيار کند و در آن باب مبالغت[8] بيرون[9] از حد[10] نمايد[11] آن حال به عداوت انجامد و سبب مفارقت گردد. پس در موافقت[12] و مخالفت مردمان[13] طريق توسط[14] بايد سپرد، و قدم بر جاده اعتدال بايد نهاد.


در وفاق کسان غلو مکنيد
که از آن تهمت ريا زايد


وز خلاف مدام دور شويد
که از آن دشمني بيفزايد


O الاعجاز /29، شرح غرر و درر: ش 7083 و 7084، المناقب /376.









  1. اس: نمودن.
  2. م: در هر دو مورد: بسيار.
  3. م: عداوت و بدبختي بود، س: ندارد.
  4. س: المراء، ص: مراة، م: المرأة.
  5. ص: از حد بيرون.
  6. م: مردم.
  7. اس: اوفتد.
  8. س: آن باب، م: آن مبالغت.
  9. اس: (در هر دو مورد): برون.
  10. س: + جد.
  11. م: مبالغت نمايد، س: + مردمان را آن حال به شک ريبت اندازد و.
  12. اس: - گردد پس در موافقت.
  13. ص: - مردمان.
  14. م: وسط.