الادب صورة العقل











الادب صورة العقل



(ادب تمثال خرد است.)[1] .

معني اين کلمه به تازي:

صورة العقل: هي الافعال المهذبة، و الاقوال المصوبة، و الحرکات المودبة، و السکنات المرتبة.

معني اين کلمه به پارسي:

هر که را عقل باشد نشان او آن بود[2] که گفتار او گزيده و کردار او پسنديده باشد،[3] و با مردمان با[4] دب نشيند و با[5] دب خيزد و از موارد ندامت و مراصد ملامت[6] بپرهيزد.


با ادب باش در همه احوال
که ادب نام نيک را سبب است


عاقل آن است کو ادب دارد
نيست عاقل کسي که بي ادب است


O شرح غرر و درر: ش 996، المناقب /376.









  1. اس م: با ادب بودن صورت عقل است، ک: خرد صورت دانش است (!).
  2. ص م: باشد.
  3. ص: بود.
  4. ص: با ادب.
  5. ص م: - بادب.
  6. ص: جاي ملامت و ندامت را تغيير داده.