رشيد وطواط











رشيد وطواط



رشيد الدين محمد بن محمد بن عبدالجليل، متخلص به رشيد و معروف به وطواط[1] (م: 573)، در بلخ زاده شد و در نظاميه آن شهر به تحصيل علوم متداول عصر پرداخت و به پايمردي فضل و علم خود به دربار علاءالدين اتسز خوارزمشاه راه يافت. وي تا پايان عمر اين سلطان (م: 551) در خدمت او بود و مشاغلي مانند دبيري، ملک الشعرايي، منادمت و رياست دارالانشاء را به عهده داشت.

رشيد وطواط هرچند در تاريخ شعر و ادب فارسي از گويندگان طراز اول به شمار نيست،[2] .


از معدود اديباني است که او را در نظم و نثر فارسي و عربي استاد، بخصوص در شناخت دقايق کلام عرب و اسرار نحو و ادب ازسرآمدان روزگار[3] دانسته اند.

مشاعره او با شاعران بزرگي چون اديب صابر و خاقاني شرواني و ستايشهاي آنها از وي،[4] مانند گفتگوها و بحثهاي دقيق او با عالمان روزگار مانند علامه جارالله زمخشري (م: 538) و حسن قطان مروزي،[5] نشان مي دهد که به شايستگي تحسين آن ها را برانگيخته است.

از آثار وطواط جز ديوان شعر و نامه هاي فارسي و عربي و رساله هاي گوناگوني در پند و اندرز و لغت و ادب، کتاب معروف حدايق السحر في دقايق الشعر است که وي آن را در برابر و به تقليد ترجمان البلاغه محمد بن عمر رادوياني نوشته است. اين کتاب با مقدمه و توضيحات محققانه استاد فقيد، عباس اقبال، به طبع رسيده است.[6] .

رشيد مانند بسياري از شاعران تاريخ، وابسته به دربار و ستاينده قدرت بود و هنر خود را در خدمت خوشامد سلطان و سلطانيان داشت، اما ستايش ‍ او، برخلاف ديگر همکاران، غالبا از تحقير خود و زبون نمايي فاصله دارد و چنان است که خواننده در شعر او - به هر پايه و مايه اي که باشد - براي شاعر نوعي بزرگ منشي و احساس شخصيت مي بيند. بعضي از اشعاري که به او نسبت داده اند، و اتفاقا از زمره مشهورترين شعرهاي فارسي نيز هست، از عزت نفس شاعر و حرمت بي مانند او در ميان بزرگان عصر حکايت دارد.

مشهور است که در مرگ اتسز - سلطان خوارزم - گفت:


شاها فلک از سياستت مي لرزيد
پيش تو بطبع بندگي مي ورزيد


صاحب نظري کجاست تا در نگرد
تا آن همه سلطنت بدين مي ارزيد؟


يا در شدت پيري، در حالي که در محفه ( تخت روان) نشسته بود، خطاب به محمود بنايل ارسلان، سلطان شاه، گفت:


جدت ورق زمانه از ظلم بشست
عدل پدرت شکستگي کرد درست


اي بر تو قباي سلطنت آمده چست
هان تا چه کني که نوبت دولت تست[7] .


رشيد پس از درگذشت اتسز خوارزمشاه، بنابر آن چه از ديوان او برمي آيد، از دربار دور مانده و همين حال بود که او را به خود آورد و فرصت داد که به جمع و تدوين منشآت خويش و ترتيب رساله هايي بپردازد.[8] .

اين رساله ها در موضوعاتي مانند عروض، لغت و پندو حکمت، و به صورت منتخباتي از سخنان بزرگان و نيز گزيده هايي از گفته هاي خود شاعر، و با نام صد کلمه يا صد پند، نوشته شده اند.

نخستين رساله صد کلمه اي که رشيد وطواط به فتوا و فرمان دل خود شرح کرد[9] و واجب ديد که آن صد کلمه را - که جاحظ برگزيده بود - به دو زبان ترکي و پارسي تفسير کند ودر آخر تفسير هر کلمه، دو بيت شعر از منشآت خويش که مناسب باشد بياورد. مطلوب کل طالب من کلام علي بن ابي طالب است. اين رساله به موجب يکي از دستنوشته ها به ابوالفتح ايل ارسلان (م: حدود 568) و بنا بر سه نسخه ديگر به فرزند او، ابوالقاسم محمود بن ايل ارسلان (م: 589)، تقديم شده است. اگر ضبط آن نسخه (اس رک: معرفي نسخه ها) قابل اعتماد باشد،[10] بايد تاريخ تاليف آن را ميانه سالهاي 551 (سال درگذشت اتسز) و 568 دانست.

اما پس از اين که شرح آن صد کلمه را بساخت و آن مجموع که اصل نجات و سبب درجات وي بود بپرداخت کبراي دين و دولت و عظماي ملک و ملت بفرمودند که فصل الخطاب من کلام عمر بن الخطاب[11] را بپردازد و او چنان کرد تا ذکر جميل مترادف تر و اجر جزيل متضاعف تر شود و هيچ بد گوينده عيب جوينده را مجال مقال نباشد. پس آن گاه ارکان دين و دولت و اعيان ملک و ملت کلمات ديگران را مهمل گذاشتن مصلحت نديدند و رشيد به حکم نصيحت شريفشان رساله تحفة الصديق من کلام ابي بکر الصديق را فراهم آورد و آن را به پارسي بر سبيل ايجاز شرح کرد، و سرانجام بزرگان دين خواستند و او صد کلمه انس اللهفان من کلام عثمان بن عفان را به دست آورد و شرح آن را به پارسي و بر سبيل اختصار نوشت.[12] .









  1. وطواط: مرغي کوچک از جنس پرستو. درباره سبب شهرت يافتن رشيد به وطواط، رک: مقدمه عباس اقبال بر حدايق السحر /ح.
  2. درباره رشيد يکي از شاعران معاصر وي (عبدالواسع جبلي، م: 555) سخني دارد که پايه علم و شعر او را بخوبي نشان مي دهد (ديوان /613):


    عالم علم رشيدالدين در باغ خرد
    آن درختي است که همواره هنر بار دهد


    گرچه در گفتن اشعار چنان منفرد است
    که همه کس به بزرگي وي اقرار دهد


    آن تبحر که در انواع علوم است او را
    خاطر خويش نزيبد که به اشعار دهد.

  3. رک: معجم الادباء، ج 29/19.
  4. رک: ديوان خاقاني /30.
  5. رک: مقدمه اقبال بر حدايق السحر /ظ.
  6. رساله اي که با نام لطايف الامثال و طرايف الاقوال به رشيد وطواط نسبت داده اند بي گمان از ديگري است، مولف آن از صد کلمه اميرالمومنين، يعني مطلوب کل طالب، مطالبي را گرفته است. رک: لطايف الامثال /70 و 71.
  7. رک: مقدمه سعيد نفيسي بر ديوان رشيد وطواط.
  8. احتمال اين هست که تاليف حدايق السحر نيز نتيجه همين سالها باشد.
  9. ظاهرا اين کار رشيد وطواط با توجه به اربعين حديث بود که گفته اند خواجه امام عبادي (م: 547) تنظيم و شرح کرده بود. رک: بريدالسعاده، محمد بن غازي ملطيوي /6 (هر چند امروز از اربعين حديث عبادي اطلاعي نداريم و در ميان آثار منسوب به او چنين نامي را نياورده اند. رک: التصفيه في احوال المتصوفه، مقدمه استاد دکتر يوسفي).
  10. و چنين است، چرا که.
  11. وطواط در فصل الخطاب کلمات را به عربي شرح نکرده است.
  12. جملات و کلمات مشخص شده را از مقدمه رسائل چهارگانه - با اندکي تغيير در فعلها - آورده ايم، چون از همين اشارات علاوه بر انگيزه نخستين تاليف و ترتيب نگارش و تدوين آن ها، نظر اجمالي مولف را هم در باب هر يک از آن رسائل مي توان دريافت.