رشيد وطواط
رشيد وطواط هرچند در تاريخ شعر و ادب فارسي از گويندگان طراز اول به شمار نيست،[2] . از معدود اديباني است که او را در نظم و نثر فارسي و عربي استاد، بخصوص در شناخت دقايق کلام عرب و اسرار نحو و ادب ازسرآمدان روزگار[3] دانسته اند. مشاعره او با شاعران بزرگي چون اديب صابر و خاقاني شرواني و ستايشهاي آنها از وي،[4] مانند گفتگوها و بحثهاي دقيق او با عالمان روزگار مانند علامه جارالله زمخشري (م: 538) و حسن قطان مروزي،[5] نشان مي دهد که به شايستگي تحسين آن ها را برانگيخته است. از آثار وطواط جز ديوان شعر و نامه هاي فارسي و عربي و رساله هاي گوناگوني در پند و اندرز و لغت و ادب، کتاب معروف حدايق السحر في دقايق الشعر است که وي آن را در برابر و به تقليد ترجمان البلاغه محمد بن عمر رادوياني نوشته است. اين کتاب با مقدمه و توضيحات محققانه استاد فقيد، عباس اقبال، به طبع رسيده است.[6] . رشيد مانند بسياري از شاعران تاريخ، وابسته به دربار و ستاينده قدرت بود و هنر خود را در خدمت خوشامد سلطان و سلطانيان داشت، اما ستايش او، برخلاف ديگر همکاران، غالبا از تحقير خود و زبون نمايي فاصله دارد و چنان است که خواننده در شعر او - به هر پايه و مايه اي که باشد - براي شاعر نوعي بزرگ منشي و احساس شخصيت مي بيند. بعضي از اشعاري که به او نسبت داده اند، و اتفاقا از زمره مشهورترين شعرهاي فارسي نيز هست، از عزت نفس شاعر و حرمت بي مانند او در ميان بزرگان عصر حکايت دارد. مشهور است که در مرگ اتسز - سلطان خوارزم - گفت: شاها فلک از سياستت مي لرزيد صاحب نظري کجاست تا در نگرد يا در شدت پيري، در حالي که در محفه ( تخت روان) نشسته بود، خطاب به محمود بنايل ارسلان، سلطان شاه، گفت: جدت ورق زمانه از ظلم بشست اي بر تو قباي سلطنت آمده چست رشيد پس از درگذشت اتسز خوارزمشاه، بنابر آن چه از ديوان او برمي آيد، از دربار دور مانده و همين حال بود که او را به خود آورد و فرصت داد که به جمع و تدوين منشآت خويش و ترتيب رساله هايي بپردازد.[8] . اين رساله ها در موضوعاتي مانند عروض، لغت و پندو حکمت، و به صورت منتخباتي از سخنان بزرگان و نيز گزيده هايي از گفته هاي خود شاعر، و با نام صد کلمه يا صد پند، نوشته شده اند. نخستين رساله صد کلمه اي که رشيد وطواط به فتوا و فرمان دل خود شرح کرد[9] و واجب ديد که آن صد کلمه را - که جاحظ برگزيده بود - به دو زبان ترکي و پارسي تفسير کند ودر آخر تفسير هر کلمه، دو بيت شعر از منشآت خويش که مناسب باشد بياورد. مطلوب کل طالب من کلام علي بن ابي طالب است. اين رساله به موجب يکي از دستنوشته ها به ابوالفتح ايل ارسلان (م: حدود 568) و بنا بر سه نسخه ديگر به فرزند او، ابوالقاسم محمود بن ايل ارسلان (م: 589)، تقديم شده است. اگر ضبط آن نسخه (اس رک: معرفي نسخه ها) قابل اعتماد باشد،[10] بايد تاريخ تاليف آن را ميانه سالهاي 551 (سال درگذشت اتسز) و 568 دانست. اما پس از اين که شرح آن صد کلمه را بساخت و آن مجموع که اصل نجات و سبب درجات وي بود بپرداخت کبراي دين و دولت و عظماي ملک و ملت بفرمودند که فصل الخطاب من کلام عمر بن الخطاب[11] را بپردازد و او چنان کرد تا ذکر جميل مترادف تر و اجر جزيل متضاعف تر شود و هيچ بد گوينده عيب جوينده را مجال مقال نباشد. پس آن گاه ارکان دين و دولت و اعيان ملک و ملت کلمات ديگران را مهمل گذاشتن مصلحت نديدند و رشيد به حکم نصيحت شريفشان رساله تحفة الصديق من کلام ابي بکر الصديق را فراهم آورد و آن را به پارسي بر سبيل ايجاز شرح کرد، و سرانجام بزرگان دين خواستند و او صد کلمه انس اللهفان من کلام عثمان بن عفان را به دست آورد و شرح آن را به پارسي و بر سبيل اختصار نوشت.[12] .
رشيد الدين محمد بن محمد بن عبدالجليل، متخلص به رشيد و معروف به وطواط[1] (م: 573)، در بلخ زاده شد و در نظاميه آن شهر به تحصيل علوم متداول عصر پرداخت و به پايمردي فضل و علم خود به دربار علاءالدين اتسز خوارزمشاه راه يافت. وي تا پايان عمر اين سلطان (م: 551) در خدمت او بود و مشاغلي مانند دبيري، ملک الشعرايي، منادمت و رياست دارالانشاء را به عهده داشت.
پيش تو بطبع بندگي مي ورزيد
تا آن همه سلطنت بدين مي ارزيد؟
عدل پدرت شکستگي کرد درست
هان تا چه کني که نوبت دولت تست[7] .
عالم علم رشيدالدين در باغ خرد گرچه در گفتن اشعار چنان منفرد است آن تبحر که در انواع علوم است او را
آن درختي است که همواره هنر بار دهد
که همه کس به بزرگي وي اقرار دهد
خاطر خويش نزيبد که به اشعار دهد.