الياس حر و الرجاء عبد
معني اين کلمه به تازي: من قطع الرجاء عن الناس خرج من رق خدمتهم، و خلص من قيد طاعتهم، و هذا هو الحرية و من عقد الرجاء بالناس بقي في رق خدمتهم، و وقع في طاعتهم، و هذا هو العبودية. معني اين کلمه به پارسي: هر که از احسان کسي نوميد شد[3] از بند او بيرون آمد،[4] و از مذلت خدمت اوباز رست،[5] و اين نشان آزادي باشد.[6] و هر که اميد[7] در احسان کسي بست در بند او ماند، و به ذل خدمت او گرفتار شد،[8] و اين نشان بندگي باشد.[9] . گر بريدي ز مردمان تو[10] اميد ور بديشان اميد در بستي O شرح غرر و درر: ش 52، المناقب /376.
(نوميدي آزادست[1] و اميد بنده.)[2] .
به تن آزادي و به دل شادي
دادي از دست عز آزادي