عبد الشهوة اذل من عبد الرق











عبد الشهوة اذل من عبد الرق



(بنده شهوت خوارترست از بنده درم خريده.)[1] .

معني اين کلمه به تازي:

العبد المشتري قد يعزه مولاه و قد يکرمه من اشتراه، اما عبد الشهوة فانه يکون ابدا في کل عين ذليلا مستحقرا، و في کل[2] قلب مهانا مستصغرا.

معني اين کلمه به پارسي:

هر که در بند شهوت باشد او[3] از آن کس که در بند[4] بندگي باشد؛ خوارتر بود،[5] زيرا که وقت وقت خداوند را بر بنده[6] درم خريده خويش مهر آيد و او را اعزاز کند؛ اما[7] هرگز هيچ کس را[8] بر کسي[9] که در بند شهوت باشد، مهر نيايد و او را اعزاز نکند.[10] .


هر که او بنده گشت شهوت را
هست نفسش خسيس و طبع[11] لئيم


بنده شهوت است[12] در خواري
بتر[13] از بنده خريده به سيم


O الاعجاز /29، شرح غرر و درر: ش 6298، ترجمه جاودان خرد /123، المناقب /376









  1. م: - خريده.
  2. ص: - اشتراه....
  3. ص: + خوارتر بود.
  4. اس: - بند.
  5. ص: - خوارتر بود.
  6. م: - بنده.
  7. س: و اما.
  8. ص: هرگز به هيچ وقت هيچ کس را، اس م: + به هيچ وقت.
  9. ص: - بر کسي.
  10. م: نکنند.
  11. م: طبعش خسيس و نفس.
  12. س: - است.
  13. ک ص م: بدتر.