من كثر مزاحه لم يخل من حقد عليه او استخفاف به











من کثر مزاحه لم يخل من حقد عليه او استخفاف به[1]



.

(هر که بسيار شود[2] مزاح او، خالي نبود از کينه اي برو يا استخفافي بدو.)[3] .

س معني اين کلمه به تازي:

من تعود المزاح حقد عليه الاکابر و استخف به الاصاغر.

معني اين کلمه به پارسي:

هر که مزاح بسيار[4] کند پيوسته بزرگان[5] برو کينه ور باشند و خردان بدو استخفاف رسانند،[6] و او هرگز از کينه بزرگان و استخفاف خردان[7] خالي نبود.[8] .


هر که سازد مزاح پيشه خويش
گر اميرست پاسبان گردد


در همه ديده ها سبک باشد
بر همه سينه ها گران گردد


O الاعجاز /29، شرح غرر و درر: ش 893، المناقب /376، شرح نهج 327/20









  1. م: - و استخفاف به.
  2. اس: شد.
  3. س: - استخفافي بدو، م: - بدو.
  4. ص: بسيار مزاح.
  5. س: بزرگان پيوسته.
  6. ص: کنند.
  7. م: - خردان.
  8. ص: نباشد.