المسؤول حر حتي يعد











المسؤول حر حتي يعد



(مسؤول آزادست تا آن گاه[1] که وعده دهد.)

معني اين کلمه به تازي:

المسوول ما لم يعد کان بالخيار[2] في المنع و الاعطاء، و الاسراع و الابطاء، فاذا وعد صار انجاز الوعد لازما في ذمته، واجبا علي همته.

معني اين کلمه به پارسي:[3] .

مرد مسوول تا وعده نداده است و زبان گرو نکرده است،[4] آزاد است و زمام ايثار و عنان اختيار دردست اوست، اگر خواهد بکند و اگر خواهد نکند؛ اما چون وعده داد و زبان گرو کرد،[5] در بند وفا کردن وعده ماند و زمام ايثار و عنان اختيار از روي مردمي[6] از دست او بيرون شد.[7] .

و اين کلمه[8] را معنيي ديگر توان گفت، و آن معني آن است که: مرد مسوول تا وعده نداده است و زبان گرو نکرده[9] سائل او را حر داند و آزاده خواند؛[10] اما چون وعده داد و زبان گرو کرد سائل در حريت او متوقف و در آزادگي وي[11] متشکک[12] گشت، و منتظر ماند. اگر وعده را وفا کند گويد که: حرست و آزاده، و اگر وعده را وفا نکند گويد که:[13] نه حر است و نه آزاده.


مرد مسوول چون دهد وعده
خويشتن در مقام شک فکند


هست حر گر ره وفا سپرد
نيست حر گر در خلاف زند


O نهج البلاغه، حکمت 336، الاعجاز /29 (...ما لم يعد)، المناقب /375.









  1. م: آنگه.
  2. س: الخيار.
  3. اس: کلمه آن است که.
  4. ص: - است.
  5. س: داده باشد و زبان گرو کرده.
  6. ص: - از روي مردمي.
  7. اس: مردم او بيرون (!)، ص: شود.
  8. ص: اين فقره را ندارد.
  9. اس: کرد (!).
  10. اس: - خواند.
  11. اس: در آزادي.
  12. س: - و در آزادي....
  13. م: - که.