رحم الله امرء عرف قدره و لم يتعد طوره
معني اين کلمه به تازي: رحم الله امرء عرف انه فطر من صلصال لا من سلسال، و خلق من ماء مهين لا من ماء معين، فلم يتکبر علي اقرانه، و لم يتجبر علي اخوانه. معني اين کلمه به پارسي: مردم[3] را چنان بايد بود که قدر خويش بداند[4] و از اندازه خويش در نگذرد،[5] تا هم از خالق[6] رحمت يابد[7] و هم از خلايق مدحت. رحمت ايزدي بر آن کس باد قدر خود را بداند و هرگز O الاعجاز /29، شرح غرر و درر: ش 5204، المناقب /375.
(رحمت کناد خداي بر آن مرد[1] که بشناخت اندازه خويش، و[2] در نگذشت از حد خويش.)
که عنان در کف جنون ننهد
قدم[8] از حد خود برون ننهد