لا شفيع انجح من التوبة











لا شفيع انجح من التوبة



(نيست هيچ شفيع[1] حاجت رواتر از توبه.[2] معني اين کلمه به تازي:

من تمسک بحبل التوبة و الاعتذار، و تشبث بذيل الندامة و الاستغفار، ثم اشتغل بعد ذلک برفع حاجاته و عرض مهماته علي الحضرة الالهية، فانه ببرکة التوبة تقضي حاجاته[3] و ان کثرت، و تکفي مهماته و ان کبرت.

و لها[4] معني آخر و هو: ان العبد اذا جني جناية مقتضية للمعاتبة مستدعية للمعاقبة، فلا مخلص له من اظفار تلک الآفة و من مخالب تلک المخافة الا بالشفاعة[5] او بالتوبة، لکن جاز ان يکون کثرة الشفاعات تهيج[6] غضب الحليم و تشعل لهب الکريم، فيحرم الجاني، بسبب ذلک، برد العفو المطلوب زلاله، المحبوب ظلاله، و کثرة التذلل[7] عند الاقرار بالحوبة يحبها کل احد و يرق لها کل خلد، فاذن التوبة من الشفاعة انفع و لضرر العقوبة ادفع.

معني اين کلمه به پارسي:

هر که توبه کند و آن گاه[8] از خداي - عزوجل - حاجتي خواهد خداي - عزوجل - به برکت توبه آن[9] حاجت او[10] رواکند، پس هيچ شفيعي[11] در دين و دنيا[12] ، و آخرت[13] و اولي[14] بهتر از توبه نباشد.

و نيز اين کلمه را معني ديگر توان گفت، و آن معني اين[15] است که: اگر کهتري گناه[16] کند و مهتر بر او خشم آلود شود، پس آن[17] کهتر توبه کند و دست در حبل اعتذار و دامن استغفار زند و خضوع و خشوع نمودن گيرد، اين حال به رضاي مهتر نزديکتر از آن باشد که به نزديک مردمان رود و شفيعان انگيزد، و مهتر را از جوانب دردسر دهد.


اي که بي حد گناه کردستي
مي نترسي از آن فعال شنيع؟


توبه کن تا رضاي حق يابي
که به از توبه نيست هيچ شفيع


O نهج البلاغه حکمت 371، دستور معالم /34، الاعجاز /29، المناقب /375.









  1. س م: هيچ شفيعي (م: شفيع) نيست.
  2. م: + کردن.
  3. م: حاجته.
  4. ص: اين فقره و شرح فارسي آن را ندارد، م: تنها شرح فارسي را، با تغييراتي، آورده است.
  5. اس: بالشجاعة.
  6. س: يهيج، ک: يهيج.
  7. اس: التذليل.
  8. ص: کند آن گاه، م: کند و آنگه.
  9. ص: آن توبه، م: توبه او.
  10. ص اس: + را.
  11. س: شفيع.
  12. ص: در دنيا و آخرت.
  13. س: و عقبي.
  14. م: شفيعي در اولي و عقبي.
  15. اس: آن.
  16. اس: کهتر گناهي.
  17. اس: - آن.