لا ظفر مع البغي











لا ظفر مع البغي



(نيست پيروزي[1] با فرهي[2] کردن.)

معني اين کلمه به تازي:

من طلب بالبغي شيئا فالغالب انه لايجد ذلک المطلب و لا يرد ذلک المشرب، و ان وجده مرة او ظفر به کرة، فلا يتمتع به، فکانه لم ينله و لم يحز،[3] و لم يظفر به و لم يفز.

معني اين کلمه به پارسي:

هر که به ظلم و فرهي کردن[4] چيزي طلب کند، غالب آن است که آن چيز را به دست نيارد و بر آن[5] چيز ظفر نيابد، و اگر بنادر به دست آرد و ظفر يابد، از آن چيز برخورداري[6] و انتفاع نگيرد، پس همچنان باشد[7] که[8] ظفر نيافته بود.[9] .


هر که از راه بغي چيزي جست
ظفر از راه او عنان برتافت


ور ظفر يافت منفعت نگرفت
پس چنان است آن ظفر که نيافت[10] .


O الاعجاز /28، شرح غرر و درر: ش 10508، المناقب /375.









  1. ص م: فيروزي.
  2. س: ستم.
  3. س: لم يجد.
  4. س: - کردن.
  5. اس: بدان.
  6. ص: + نيابد.
  7. س: بود.
  8. ص: + آن.
  9. م: نايافته.
  10. ک م: پس چنان است کان ظفر بنيافت.