المرء مخبو تحت لسانه











المرء مخبو تحت لسانه



(مرد پنهان[1] است در[2] زير زبان خويش.)

معني اين کلمه[3] به تازي:

المرء ما لم يتکلم لم يعرف مقدار عقله[4] و مثابة فضله، فاذا تکلم رفع الحجاب[5] و عرف الخطاء و الصواب.

معني اين کلمه به پارسي:

تا مرد سخن نگويد[6] مردمان ندانند که او عالم است يا جاهل، ابله است يا عاقل، چون سخن گفت[7] مقدار عقل و مثابت فضل او دانسته شد.[8] .


مرد پنهان بود به زير زبان
چون بگويد سخن بدانندش[9] .


خوب گويد؛ لبيب گويندش
زشت گويد؛ سفيه خوانندش


O نهج البلاغه حکمت 148 و 392، الاعجاز /28، المناقب /375.









  1. س: پوشيده.
  2. س: - در.
  3. اس: - معني اين کلمه.
  4. ص: علمه.
  5. س: - فاذا....
  6. ص: نگفته باشد.
  7. م: گويد.
  8. م: شود.
  9. ص: تا نگويد سخن ندانندش.