لسان العاقل وراء قلبه











لسان العاقل وراء قلبه



(زبان خردمند پس دل اوست.)

معني اين کلمه به تازي:

لسان العاقل تابع لقلبه طائع[1] للبه، ما لم يخمره اولا في جنانه لم يذکره بلسانه.[2] .

معني اين کلمه به پارسي:

خردمند چون خواهد که سخني گويد،[3] نخست[4] در دل بينديشد و در صلاح و فساد آن بنگرد، آن گاه بر زبان[5] براند.[6] پس زبان او تابع دل[7] و طايع عقل او باشد.


مرد عاقل گه سخن گفتن
دل خود هادي زبان دارد


تا حديثي به دل نينديشيد
به[8] زبان آن حديث نگزارد


نهج البلاغه حکمت 40.









  1. اس: طالع (!).
  2. س: + و هذا هو العقل التام.
  3. ص: و بگويد (!).
  4. س:- نخست.
  5. اس: بزبان.
  6. س: راند.
  7. ص: - دل.
  8. ص: بر.