البخيل مستعجل الفقر، يعيش في الدنيا عيش الفقراء، و يحاسب في الاخرة حساب الاغنياء[1]
(بخيل زود کننده درويشي است. بزيد[3] در دنيا زيستن درويشان، و حساب کرده شود در عقبي، چون حساب توانگران. معني اين کلمه به تازي: البخيل فقير من غير رقة حال و قلة مال؛ يعيش في الدنيا عيش اصحاب الخسار، و يحاسب في العقبي حساب ارباب اليسار. معني اين کلمه به پارسي: بخيل به تعجيل درويشي را[4] به خويشتن مي کشد و مال[5] نگاه مي دارد، در اين جهان چون درويشان زندگاني کند،[6] نه او را از مال لذتي و نه از نعمت[7] راحتي، و در آن جهان چون توانگران رنج حساب کشد،[8] به دقيق و جليل آن چه پنهان کرده است و به کثير و قليل[9] آن چه نگاه[10] داشته است. هست مرد بخيل ره داده اين جهان، همچو مفلسانش معاش O الاعجاز /30، المناقب /376 (...للفقر)، و نيز رک: نهج البلاغه حکمت 126.
[2] .
فقر را سوي خويشتن به شتاب
وان جهان، چون توانگرانش حساب[11] .