من جري في عنان امله عثر باجله











من جري في عنان امله عثر باجله



(هر که برود در عنان امل خويش، ناگاه در افتد به[1] اجل خويش.)[2] .

معني اين کلمه به تازي:

من غرته کواذب الامال، جرته جواذب الاجال.

معني اين کلمه به پارسي:

هر که عنان به دست امل دهد و بر موجب هواي نفس[3] رود، باشد[4] که در مغاک هلاک[5] افتد.[6] .


در همه کارها به گفت هوا
هر که بدهد عنان به دست امل


بيم[7] باشد که آن امل ناگاه
اندر اندازدش به چاه اجل


O نهج البلاغه حکمت 19، دستور معالم /33، الاعجاز /30، المناقب /376.









  1. اس: با.
  2. ک: ناگاه به اجل خويش باز خورد، س: هر که روان شد در اول (!) امل خويش ديده ور (!) شود به اجل خويش.
  3. م: دل.
  4. س: زود باشد.
  5. س: خاک.
  6. ص: که هلاک شود.
  7. ص: زود.