اوحش الوحشة العجب
معني اين کلمه به تازي: اذا کان المرء ذا عجب، فالناس[1] يستوحشون من صحبته و يستنفرون من محبته، فيبقي[2] في وحشة الوحدة بلا صديق يجالسه و رفيق يوانسه. معني اين کلمه به پارسي: هر که خويشتن بين باشد مردمان[3] از مجالست[4] او بگريزند[5] و از موانست او[6] بپرهيزند، و او هميشه در وحشت وحدت مانده[7] بود. گر ترا پيشه خويشتن بيني است مر ترا در مضايق وحشت O نهج البلاغه حکمت 38، الاعجاز /30، المناقب /376.
(بزرگترين وحشت ها خويشتن بيني است.)
مردمان[8] از تو مهر بردارند
بي جليس و انيس بگذارند