آغاز بعثت و شدائد فوق العاده












آغاز بعثت و شدائد فوق العاده



اما به محض ابلاغ امر، اعيان و اشراف، اقويا و اغنيا احساس خطر نموده فعاليتها شروع شد و قدرتها به کار افتاد. سيزده سال تمام با کثرت دشمن و قلت ياور چنان فشار و آزار و شدت و اذيتي را تحمل فرمود که کوهها را يک هزارم آنها متزلزل و متلاشي مي ساخت. از فرمايش آن بزرگوار مي توانيم تصويري مبهم و مجمل از آن همه حوادث جانکاه و مصائب و نوائب جگر خراش داشته باشيم که فرموده: «ما أوذي نبي مثل ما اوذيت؛ يعني پيغمبري به قدر من آزار و اذيت نکشيد».

وقتي يک نظر اجمالي به تاريخ انبيا نموده و شدايد و گرفتاريهاي موسي و عيسي و در آتش رفتن ابراهيم و سر بريدن يحيي و با ارّه از ميان دو نيم کردن زکريا و در کام ماهي افکندن يونس و سالها در زندان بودن يوسف و با ميخهاي آهنين به تخته کوبيدن جرجيس و هفتاد پيغمبر را از طلوع صبح تا طلوع آفتاب کشتن يهود و هزارها مانند اين اذيتها را از نظر بگذارنيم، آن وقت از فرمايش خاتم و سيد و سالار آنها مي توانيم ميزان اذيتهايي را که ديده بسنجيم، تا ناچار از ترک وطن محبوب و خانه ي خدا و کسان و اقوام خود گرديده به مدينه فرار و هجرت نمود. آنجا هم قريش او را رها ننموده و به آن شهر لشگر کشيدند و جنگهاي بدر واحد و خندق را آنها به وجود آوردند.

دشمنان داخلي و خارجي ديگر از يهوديان مدينه و اطرافش و روميان که به سر حد شمالي مملکت هجوم آورده و ديگران قبايل آسايش را بر آن سرور حرام نمودند؛ ولي علي رغم تمام اين موانع و مصائب و شدايد خداوند پيغمبرش را پيروز گردانيد.