برترين منقبت براي اميرالمؤمنين












برترين منقبت براي اميرالمؤمنين



حال ملاحظه بفرماييد که اولاً علي (ع) در برابر خداوند شاهد قرار داده شده و ثانياً صدق پيغمبر (ص) در ادعاي رسالت و حقانيت ديانت و شريعت اسلام به شهادت علي (ع) اثبات گرديده است و از آن حضرت به کسي که علم الکتاب را داراست تعبير فرموده؛ يعني چنين مقام شامخ و عظمت بي مانندي را به سبب اين علم پيدا کرده است. در اينجا من مجال ندارم که الکتاب را توضيح بدهم که چيست و جاي خوشوقتي است که مجال نيست؛ زيرا با فرض بودن فرصت از عهده من ساخته نبود، بنابر اين براي اينکه اهميت الکتاب (با همين الف و لام تعريفش) اندکي معلوم گردد، فقط از خود قرآن يک مثال مي آورم. خداوند در سوره ي مبارکه نمل داستان سليمان را نقل

[صفحه 7]

مي فرمايد که از حضار مجلسش کسي را خواست تا تخت ملکه سبا را از يمن برايش حاضر نمايد. پايتخت سليمان در فلسطين بوده، هر چند طبق افسانه معروف در پارس بوده است، حافظ هم که از يزد دلگير و مشتاق وطنش شيراز شده بود، پارس را ملک سليمان و يزد را زندان اسکندر مي خواند:


دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت
رخت بر بندم و تا ملک سليمان بروم


به هر صورت در اينکه از يمن پايتخت بلقيس تا مقر سليمان (چه فلسطين و چه جاي ديگر) مسافتي طولاني بوده شکي نيست. حال ترجمه آيات 38 و 39 و 40 از سوره ي نمل را توجه فرماييد:

«سليمان» گفت اي اشراف و بزرگان! کداميک از شما تخت او (بلقيس) را پيش از آنکه خودشان در حال تسليم نزد من آيند پيشم مي آورد. عفريتي از جن گفت من آن را پيش از آنکه از جاي خود بر خيزي نزدت مي آورم و من بر آن توانا و امينم. کسي که نزدش علمي از الکتاب بود گفت[1] من آن را پيش از آنکه چشم بر هم زني پيشت حاضر مي کنم. (سليمان) تا آن را مستقر نزد خود ديد گفت (اين از فضل پروردگارم مي باشد...).

اين داستان مطالت ثقيل الهضم براي کساني که مزاج علم و ايمانشان ضعيف و عليل است دارد که ما نمي توانيم با کمي وقت بآن مطالب بپردازيم. شاهد ما در آيه ي اخير است که مي فرمايد (کسي که نزدش دانشي از الکتاب بود) طرز بيان، تنوين، تنکير و من تبعيض بخوبي مي رساند که اين شخص که مفسرين مي گويند، آصف برخَيا وزير سليمان بوده است، اندک دانشي از الکتاب داشته،ولي به همين مقدار کم تخت ملکه يمن را به يک چشم به همزدن پيش سليمان حاضر ساخت.

از همين مختصر عظمت آن علم و قوت و قدرتي که اندکي از آن علم به شخص مي بخشد معلوم مي شود و مي توان قياس نمود که کسي که همه ي آن علم را بداند چه مقامي و

[صفحه 8]

چه نيرويي دارد. صرفنظر از رواياتي که مفسرين نقل نموده اند که علم آصف برخَيا را به نسبت علم علي (ع) به آبي که به بال پشه اي بچسبد در برابر دريايِ عظيم تشبيه نموده يا گفته اند مقصود از الکتاب اسم اعظم است و آن هفتاد و سه حرف است و يکي را آصف مي دانسته و هفتاد و دو حرف را علي (ع) و ائمه بعد از وي مي دانسته اند و فقط يک حرف خاص پروردگار است و آن علم غيب است که احدي جز ذات مقدسش از آن آگاه نيست. از اينجا عظمت مقام علمي علي (ع) دانسته مي شود و مي توان احتمال داد که مراد از الکتاب قرآن کريم باشد؛ زيرا سوره ي رعد که اين آيه در آن است به حروف مقطعه آغاز شده است و عموم سوره هايي که با اين حروف شروع مي شود، در اهميت و عظمت قرآن و اعجاز آن بحث و گفتگو مي کند و اين سوره نيز چنين است.

به علاوه در آغاز سوره قرآن را الکتاب ناميده است. بديهي است که علم علي (ع) و خاندانش به قرآن غير از علم يک عالم يا مفسر عادي و معمولي است، بلکه آن بزرگواران به همه ي جهات و همه بطون قرآن احاطه ي کامل دارند؛ چنانکه صافي از اميرالمؤمنين (ع) نقل مي کند که دو بار فرمود علم الکتاب و الله کله عندنا مسلم است که چنين علمي به قرآن مستلزم علم به اسم اعظم نيز به استثناي همان يک حرف که خاص خداوند است مي باشد.

حال به مطلب آيه بر مي گرديم. پيش از بحث در شهادت علي (ع) ابتدا به کيفيت شهادت پروردگار مي پردازيم تا ببينيم خداوند چگونه بر صدق ادعاي پيغمبر (ص) گواهي مي دهد.


صفحه 7، 8.








  1. تشابه اين دو آيه قابل دقت و توجه است. آيه ي «الذي عنده علم من الکتاب و آيه و من عنده علم الکتاب» که تفاوتشان فقط اين است که يکي موصول مشترک و ديگري موصول مختص است و ديگر اينکه يک آيه من تبعيض دارد و ديگري ندارد و هر دو مربوط به دو وصي و وزير دو پيغمبر است. ديگر در قرآن مانندي براي اين دو آيه نيست.