بيان اسباب و عوامل قوت و ضعف و پيروزي و شكست












بيان اسباب و عوامل قوت و ضعف و پيروزي و شکست



چون ما مجال نقل همه اين نوع سخنان مولي را نداريم فقط چند جمله از خطبه ي ديگري را ترجمه نموده آن را خاتمه ي اين مبحث قرار مي دهيم.«بسر بن ارطاة» مردي خونخوار و سنگدل بود. بيماري خونريزي داشت و به همين بيماري مرد. معاويه او را فرستاد و او نخست به مدينه تاخت و قتل و غارت بسيار کرد. از آنجا به يمن رفت. عبيدالله عباس که از طرف مولي استاندار آنجا بود فرار کرد و «بسر» وارد خانه ي او شد و دو کودک عبيدالله را رو به روي مادرشان سربريد و مادر کودکان ديوانه شد. اين است اجمال داستان.

خبر به مولي مي رسد. خطبه ي آتشيني ايراد و از جلمه مي فرمايد: «به من خبر داده اند که «بسر» با لشگرش بر يمن هجوم برده است و همانا که من سوگند به خدا هر آينه گمان مي کنم که اين شاميان دولت اسلامي را قبضه کنند و بر شما پيروز شوند؛ به چهار سبب و علت:1- اجتماع آنها بر باطلشان و پراکندگي شما از حقّتان، 2- نافرماني شما پيشوايتان را در راه حق و فرمانبري آنان پيشوايشان را در راه باطل، 3- آنها نسبت به سر پرستشان با درستي و راستي انجام وظيفه مي کنند و شما نادرستي و خيانت مي کنيد، 4- آنها در شهرها و سرزمينهايشان نيکوکار و شايسته کردارند و شما ويرانگر و تبهکار».

مولي در اين خطبه چهار خصلت و فضيلت را سبب نيرومندي و پيروزي دانسته و چهار منقصت و رذيلت را موجب ضعف و شکست معرفي مي نمايد و چون مردم شام آراسته به آن فضايل اند و مردم عراق آلوده به اين رذايل، حضرت با قيد قسم وادات تأکيد (انّ و لام) پيشگويي مي فرمايد که شاميان با اينکه بر باطل اند و پيشوايشان معاويه پليد جاني فريبکار است، بر عراقيان که بر حق اند و امامي چون علي (ع) مجسمّه ي فظيلت دارند غالب خواهند شد و دولت اسلام را خواهند برد و بردند و حاکم اهل عراق شدند.

آيا اين شرم آور و فضيحت آميز نيست که شيعيان علي (ع) مغلوب پيروان معاويه و

[صفحه 44]

زير دست و رعيت و فرمانبر و محکوم حکم آنان شوند؟ آيا اين رذايل در شيعه ي امروز نيست آيا تفرّق و تشتّت و بد خواهي و بد گويي و کار شکني و حسد ورزي و غيبت و تهمت و افترا و تکفير و تفسيق و نسيتهاي ناروا دادن و سوءظن به هم داشتن و يکديگر را به لقبهاي زشت خواندن و طعنه و تمسخر و خلاصه آنچه قرآن به صراحت منع کرده و اسلام نهي فرموده در جامعه ما شايع و رايج نيست؟ چند روز پيش يکي از مراجع تقليد مي فرمود تفرق و تشتّت در ميان شيعه بيش از همه ي فرقه ها و مذاهب است.

آيا ما بهتر و بيشتر از مردم عراق از امام بر حقّمان اطاعت مي کنيم؟ رئيس مذهب ما مي فرمايد طوري رفتار کنيد که مردم بگويند خدا رحمت کند جعفر بن محّمد را چه خوب پيروانش را تربيت کرده است. ما را محبوب مردم سازيد نه مبغوض آنها. هر محبتي را به سوي ما جلب کنيد و هر شري را از ما دور کنيد و موجب آبرومندي ما شويد نه آبروريزي ما.

علي (ع) در نامه به عثمان بن حنيف مي نويسد: شما نمي توانيد در خوراک و پوشاک مانند من بر خود سخت بگيريد، ولي به من کمک کنيد. به پارسايي و کوشش بسيار در راه دين و در طريق انجام وظيفه و به پاکدامني و استواري در عقيده و عمل يعني شما فرمانداران و استانداران من با داشتن اين فضايل به من کمک کنيد تا بتوانيم اين اوصاف و فضايل را در جامعه نشر دهيم و ترويج و تعليم کنيم. کجا است فضايلي که در نهج البلاغه توصيه و تأکيد مي فرمايد؟ خودش مي گويد: و «کيف يراعي النبأة من أصمّته الصيحه»؛ يعني گوشي که فرياد را نمي شنود چگونه سخني را که جوهر صدا در آن آشکار نيست مي شنود. يعني وقتي کلام خدا و آيات قرآن در کسي تأثير نکند، سخن علي (ع) چه اثري مي تواند در او داشته باشد؟

آيا ما در اداي امانت از مردم کوفه بهتريم؟ کيست که در جامعه ي شيعه خيانت نمي کند؟ آيا اداري با مراجعه کنندگان، کاسب با مشتري، دکتر با بيمار، دوست با دوست، زن و شوهر با يکديگر، آيا اثري در ميان ما از رعايت امانت هست؟ اعضا و اندام ما همه امانت خداوند در اختيار ماست. آيا چشم و گوش و زبان و دست و پا فقط در راهي که امانت دهنده مي خواهد به کار مي روند؟ آمديم سر صلاح و فساد که در بيان مولي بود. پناه بر خدا مجمع البحرين صلاح را انجام وظيفه در برابر خدا و خلق معني

[صفحه 45]

مي کند. فرمانبر خدا و نگهبان خلق باش. اين هر دو قرن اگر بگرفتي سکندري اوضاع و احوالي به وجود آورده اند که عموم دانسته و ندانسته به فساد و افساد مشغول اند. مفسد مغرض و مفسد بي غرض آن بانوي محترم و آن دختر خانم محترم هر دو نجيب ولي با وضع بسيار زننده اي لباس مي پوشند و آرايش مي کنند و در مرئي و منظر جواناني که غريزه ي جنسي آنها درحدّ اعلاي طغيان و غليان است ظاهر مي شوند اين تحريکات چه مفاسدي به وجود مي آورد؟ خدا مي داند از معاني نفاثات في العقد که بايد از شرشان به خدا پناه برد، يکي همين زنها هستند که به تعبيه ي قرآن با تَبرُّج جاهليت و آرايشهاي زننده ي دوره جاهلي در کوچه و بازار و اداره ظاهر مي شوند و مردان را از افکار مفيد و عقلايي و از همتهاي مردانه براي کارهاي سودمند باز مي دارند و دنبال خود مي کشند يا به خيالات شيطاني و هوسهاي نفساني وا مي دارند. اينجا سخن بر سر زنهاي نجيب بود اما زنهاي نا نجيب که قلم اينجا رسيد و سر بشکست.

تقلباتي که اغذيه فروشها و دارو ساز و دارو فروشيها مي کنند و با جان مردم بازي مي نمايند. کلاه برداريها، حقه بازها، بيمارستانها و دکترها بخصوص جرّاحها. فساد و افساد و خيانت اينها قابل بيان و توضيح حتي حدس و تخمين نيست.

ولي به عقيده ي من فساد و افساد کساني که با مغز و انديشه ي مردم سرو کار دارند از قبيل نويسنده ها، گوينده ها شاعران و معلمين (آموزگار و دبير و استاد) از همه خطرناکتر است.

و باز بدترين اينها کساني هستند که افساد مي کنند و خيال مي کنند که اصلاح مي نمايند. خداوند خطاب به پيغمبر (ص) مي فرمايد: «بگو آيا شما را به زيانکارترين مردم خبر بدهم؟ آنها که کوشش وسعيشان در زندگي دنيا تباه و ضايع شده و آنان گمان مي کنند که کاري نيک مي کنند». آن معلمي که به عنوان اظهار فضل افکار نوآموزان و جوانان را منحرف مي کند و عقيده ي صحيحي را از آنها مي گيرد. آن نويسنده اي که به خيال روشن کردن افکار مردم را به بي اعتقادي لا مذهبي و بي عفّتي دعوت مي کند، غافل است که چه جنايتي مرتکب مي شود؟ خداوند مي فرمايد «هر کس يک فرد را بکشد مثل اين است که همه ي مردم را کشته است» و امام صادق مي فرمايد: «بدترين قتلها گمراه کردن است، پس گمراه نمودن يک نفر مثل کشتن همه ي مردم است».

[صفحه 46]

باز بدترين مفسدان بي غرض کساني هستند که به عنوان دفاع از دين و حمايت از مذهب يا تبليغ و ترويج عقايد ديني و مذهبي افساد مي کنند. بهترين نمونه ي اين دسته در تاريخ همان خوارج نهروان اند که علي (ع) فرمود: اينها طالب حق اند که خطا کرده اند. در هر زماني اينگونه مردم هستند. مقدس خشک نافهم متعصب سختگير تنک نظر بي گذشت سنگدل هر کس بخواهد يک قدم اثباتي در راه دين بر دارد، يک کار نو بکند اينها فوري هياهو راه مي اندازند. تخطئه، تفسيق و احياناً تکفير مي کنند و چون ظاهر الصلاح و مقدس مآب هستند، مردم از آنها مي شنوند و اذهان مشوب مي شود. به صرف اينکه سخني از مغرضي درباره ي مسلمان بي گناهي بشنوند، تحقيق ناکرده همه جا را پر مي کنند. بر خلاف صريح قرآن به سب و لعن و بد گويي و طعنه زني مي پردازند واي به حال مؤلفي که در يک کتاب پانصد ششصد صفحه اي او يکي دو مطلبش مطابق ميل آنان نباشد يا واقعاً اشتباه باشد، بدون رجوع به مؤلف يا راهنمايي صحيح او تمام کتاب تخطئه و مؤلف لعن مي شود.

خدايا! به جامعه ي شيعه توفيق اقتداي به علي (ع) مرحمت فرما. اگر تمام طبقات از زندگي اين پيشواي بر حق سرمشق مي گرفتند، شيعيان سعادتمندترين مردم جهان بودند؛ بخصوص علما و حکام که صلاح آنها باعث سعادت و صلاح جامعه مي شد. کاش فرمانروايان شرق و غرب آنها که از آزادي و دمکراسي و مساوات سخن مي گويند و آنها که از کارگران و زحتمکشان و فقرا به ظاهر طرفداري مي کنند، انصاف مي داشتند و براي اينکه اين الفاظ معني پيدا کند و اين گفتارها به مرحله ي کردار در آيد و در خارج و عمل نيز مانند زبان و قلم جاري گردد، علي (ع) را پيشوا و سرمشق خود قرار داده و از مکتب نجات بخش او درس فضيلت مي آموختند تا بشر روي سعادت ببيند و جهان را آسايش و آرامش باشد. بار خدايا! ما را به پيروي از اين پيشواي بزرگ ديني و رهبر عاليقدر انساني توفيق عنايت فرما.


صفحه 44، 45، 46.