حكومت دادگري و برابري و آزادي












حکومت دادگري و برابري و آزادي



شرح اوضاع و احوال جامعه در آغاز خلافت علي (ع) در يک جلسه و دو جلسه ممکن نيست. مجالي وسيع و کتابي قطور لازم دارد. اجمالاً مولي بعد از فتنه اي که رخ داده و پس از انقلاب و اغتشاشي که پيش آمده و حضرت در آنها تأثيري و تقصيري نداشته روي کار آمده است. جمعي در دوره ي عثمان محروميت کشيده اند از علي (ع) توقع جبرانش را دارند، گروهي امتيازاتي داشته در عين حال ناراضي بوده و در قتل عثمان شرکت کرده اند مي خواهند در حکومت با علي (ع) شريک باشند.جنگ جمل را همين ها

[صفحه 39]

راه انداختند. انقلابيون عزل فوري عمال عثمان را طلب مي کنند. از آن طرف حزبي نيرومند مي خواهد که قاتلان عثمان با شدت و سرعت به کيفر برسند. امويها که دشمنان ديرين علي (ع) هستند و در دوره ي عثمان قدرتي يافته و ثروتي اندوخته اند. پناهگاهي استوار هم در شام دارند، به فعاليت پرداخته اند و پراکندگيها و تفرّقهاي بسيار ديگر.

علي (ع) مي خواهد و مي کوشد که در ميان اين فرقه ها يگانگي و اتحاد برقرار کند تا همه يکديگر را برادر خود بدانند که انما المؤمنون اخوة و همواره به پارسايي و پرهيز کاري توصيه مي فرمايد در خطبه ها و نامه هايش يکسره دم از تقوا مي زد، حتي در وصيتش بعد از ضربت خوردن باز گفت تقوا و تقوا. از اين طرف مردم در دوران گذشته بخصوص شش سال آخر خلافت عثمان عاشق جاه و ثروت شده اند. خودش در شقشقيه گفت: «دنيا در ديده ي آنها آراسته جلوه کرده و زيور و زينتش آنها را خوش آمده است».

به خدا قسم علي (ع) مظلومترين مرد روزگار است آخر علي (ع) آن روز چگونه مي توانست به مردم بقبولاند که طلحه و زبير با آن سوابق درخشان و ستايشها که از قول پيغمبر (ص) در باره شان نقل شده است. زبيري که حواري پيغمبر (ص) ناميده مي شد و به گفته ي خود علي (ع) بسياري اوقات غبار اندوه را با شمشيرش از رخسار پيغمبر (ص) زدود.

و طلحه اي که به طلحة الخير معروف است و انگشتش را در مقام دفاع از پيغمبر(ص) در احد قطع کرده اند. اين دو پير مرد با آن سوابق و آن ريشهاي سفيد و قيافه هاي مقدس مآبانه و ذيّ تقوا و حسن شهرت براي مال دنيا و رياست طلبي با من مي جنگند اينها از من استانداري و فرمانداري خواستند تا مردم را بچاپند و من ندادم. خونخواهي عثمان بهانه است. اينها خودشان در قتل عثمان شرکت داشتند و طلحه از عوامل مؤثر بود و من مدافع عثمان بودم.

علي (ع) کي مي توانست اين مطالب را به مردم حالي کند؟ يکي از ياران مولي در راه بصره به حضرت مي گويد اگر اينها تسليم نشدند چه مي کنيد. آيا با آنان مي جنگيد؟ وقتي حضرت متوجهش مي کند که اگر تسليم نشدند بايد با آنها جنگيد، مي گويد مگر

[صفحه 40]

مي شود که طلحه و زبير و ام المؤمنين بر باطل باشند؟

جنگ جمل تمام مي شود. علاوه بر تفرقه هايي که قبلاً توضيح داديم اينجا هم عده اي از يارانش عصباني شده که چرا حضرت با مقتولين معامله مسلمان کرده، اموالشان را به وارثانشان داده و جز غنايم جنگي بر اينها تقسيم نفرموده است؟ جمع بسياري پس از شکست به قشون مولي پيوسته اند، با آنکه دشمن آن حضرت بوده بر اثر تبليغات او را قاتل عثمان مي دانسته اند. با چنين لشگري امام به جنگ صفين مي رود و با همين قشون متفرق متشتّت عصباني باز هم تا آستانه ي پيروزي رفت، ولي حيله ي دشمن مانع انجام يافتن کار شد. قرآنها سر نيزه رفت و در ميان قشون اختلاف افتاد و نتيجه اش اين شد که دوازده هزار از سپاه با علي (ع) به کوفه نيامدند و مقدمات جنگ نهروان يعني جنگ داخلي و برادر کشي فراهم آمد و از آن طرف معاويه با لشکري متحد و مطيع و راضي و خوشحال با لقب اميرالمؤمنين به شام باز گشت.

براستي از کرامات و معجزات علي (ع) حکومت پنج سال و خرده اي با خرده اي کم اوست. آخر او چطور با چنين مردمي و با چنان اخلاق و رفتاري توانست حدود پنج سال خلافت کند؛ خلافتي که به قول طه حسين زمانش گذشته و زمان، زمان سلطنت بود.

معاويه مي گفت من به سه چيز بر علي (ع) پيروز شدم و راست مي گفت. اوّل اينکه من محبوب قريش بودم و او مبغوض آنها بود. آري علي (ع) بزرگان و رؤساي قريش را به نفع اسلام و به امر پيغمبر (ص) کشته بود و معاويه و پدرش در صف قريش تا فتح مکه با پيغمبر (ص) جنگيدند و نيز معاويه قريش را بر عرب و عرب را بر عجم امتياز مي داد و علي (ع) طرفدار مساوات بود. اوّلين روزي که بيت المال را تقسيم مي کرد به هر نفر سه درهم رسيد. سه درهم هم براي طلحه و زبير که ملياردر بودند فرستاد و آنها با تمسخر رد کردند. آن ايام اختيار توده در دست رؤسا بود و معاويه آنها را به هر قيمت شده راضي مي کرد، ولي علي (ع) رعايت طبقه ي سوم نموده خدا را راضي مي کرد: «دوم اينکه من رازم را حفظ مي کردم و علي (ع) فاش مي کرد». راست است معاويه مي خواست مردم را گول بزند و علي (ع) مي خواست همه را در جريان بگذارد و به آنها شخصيت بدهد. علي (ع) کار پنهاني نداشت.

[صفحه 41]

«سوم قشون من بهترين و قشون علي (ع) بدترين قشونها بودند». اين هم صحيح است. آن وقت به چنين مردمي آزادي مي دهد و اينها از اين آزادي سؤ استفاده مي کنند. با همه اين اوضاع و احوال در حالي که معاويه دست عمالش را در جان و مال و ناموس مردم باز مي گذارد و رؤسا و متنفذان را با پول و مقام جلب مي نمايد و هر کس طرفدار تبعيض و مخالف مساوات بوده و هر کس خيانت و جنايتي کرده يا از عدل علي (ع) ترسيده و فرار کرده اند همه را معاويه با آغوش باز مي پذيرد. در همين حال علي (ع) در راه حق فوق العاده سختگير است و به عثمان بن حنيف نامه اي مفصل مي نويسد و اين صحابي با وفا و محبوبش را سخت ملامت مي نمايد که چرا به مجلس دعوتي رفته که فقرا در آن نبوده اند. حال با اين عدل و مساوات و با اين آزاديخواهي و دمکراسي و با اين قشون و رعاياي متفرق متشتت ناراضي پر توقع و با داشتن رقيبي چون معاويه چگونه علي (ع) توانست پنج سال حکومت کند؟ جز معجزه اي بزرگ نمي توان نامي بر آن نهاد.


صفحه 39، 40، 41.