علومي كه شاهد صدق رسالت بايد دارا باشد












علومي که شاهد صدق رسالت بايد دارا باشد



بنابراين چه علمي است که مي توان به اتکاي آن صدق نبوت را شناخت بديهي است که بايد از سنخ علم نبوت باشد. ما از درک حقيقت و کيفيت علوم انبيا بي خبريم، ولي قرآن با جمله ي من عنده علم الکتاب تصديق کرده که علي از آن علوم کاملاً آگاه است؛ خواه علم الکتاب را دانستن اسم اعظم و خواه علم قرآن بگيريم؛ امّا آنچه مي توانيم بگوييم اين است که از آثار علوم آنان به طور اجمال آن را حدس بزنيم و من با حذف شواهد و امثله در چند جمله کوتاه خلاصه مطلب را به عرض مي رسانم:

شما يک خانه ي تاريک را در نظر بگيريد. کسي که وارد آن مي شود به کلي نخواهد توانست اثاثه آن را ارزيابي کند؛ مثلاً پايش را روي فرش بگذارد و دستش را به سيني يا قندان بزند. از کجا مي تواند در يابد که اين قندان مثلاً طلا يا نقره يا برنج است. درست مانند کساني که در تاريکي با لمس کردن بدن فيل مي خواستند آن را بشناسند و بشناسانند (که ملاّ در مثنوي نقل کرده است). يکي گفت پيل مانند ستوني است و ديگري گفت مثل تختي است و سوي و چهارمي هر يک دستش به هر قسمتي از بدن جانور رسيده بود، طوري آن را تصورّ و تصوير مي نمود؛ ولي به محض اينکه چراغي در خانه روشن شد، فوري جنس و نقش فرش و قندان و شکل پيل معلوم مي شود. وجود آدمي همان خانه است قوا و غرايز و نيروهاي روحي و جسمي او حکم همان اثاثه را

[صفحه 16]

دارد.

علوم بشري در حکم همان قوه ي لامسه دست و پا مي باشد. در اين تاريکي نمي توان ارزش اين نيروها را تعيين نمود؛ مثلاً غريزه جنسي، حب ثروت، جاه طلبي، دانش دوستي هر کدام ارزشي دارند. کسي که درست نمي تواند آنها را ارزيابي کند، برخي را گرانتر و بعضي را ارزانتر از قيمت واقعي ارزيابي مي کند؛ مثلاً يک نفر تمام همش را مصروف غريزه مالدوستي مي نمايد و از فوايد ساير غرايز محروم مي ماند. نفر ديگر دنبال علم مي رود، به طوري که زندگيش را مختل مي سازد. افرادي هم دنبال شهوتراني مي روند و جانشان را در اين راه مي گذارند. اگر درست دقت شود تمام مفاسد بشري و بدبختيها و جنايات از همين جا سرچشمه مي گيرد.


صفحه 16.