باده ولايت
از شراب مهر او دل شاد شد خود بفرمود آن امام متّقين آن صراط المستقيم حق منم حق بفرموده است با صوت جلي در خم و پيچ دو ابرويم فلک عروة الوثقاي حق نفس نبي کعبه از نور گِل من کعبه شد جلوه اي از نور من حور و جنان من نماز و روزه ي واليستم شيعه ي من مردنش مرگ شهيد در غل و زنجير با صوت جلي يا علي گفتن شعار انبياست گمن که خود مشکل گشاي عالمم فاطمه محبوبه ي داور بُوَد يا علي يا راحم الشيخ الکبير [صفحه 64] کن عطا عيدي به ما اي مقتدا کن نجف قسمت که گردم زائرت
امشب از عشق علي مستيم ما
جرعه نوش باده اش هستيم ما
شيعه اش از درد و غم آزاد شد
بهر خلق حق منم حبل المتين
آنکه باطل را کند زاهق منم
يا محمّد لا فتي الاّ علي
غرق در عشقم بُوَد جنّ و ملک
گفت احمد بعد من هستي ولي
خانه ي حق زين ولادت قبله شد
خلق شد از من زمين و آسمان
دشمن هر منکر و غاليستم
دشمن من کل کفّار عنيد
خود شنيدم يا علي، قل يا علي
جلوه ي تفسير لا حول و لاست
هست نام فاطمه ورد لبم
اسم او رمز دل حيدر بُوَد
يا ابانا عفو کن ذنب الکثير
کاظمين و سامرا و کربلا
بوسم از جان خاک خوش بوي درت
صفحه 64.