پرسش 087
پاسخ: روزي از روزها اميرالمؤمنين عليه السّلام از راهي مي گذشتند، در راه يکي از اهالي خيبر با ايشان همراه شد، از اتفاق به رودي رسيدند، پس آن خيبري عباي خود را زير پا قرار داد و از روي آب عبور کرد، سپس رو به آن حضرت نموده، گفت: اي مرد اگر مي دانستي آنچه من مي دانم از روي آب عبور مي کردي، حضرت فرمودند: سر جاي خود بايست، سپس اشاره اي به آب کردند، يک مرتبه از حرکت ايستاد و منجمد گرديد و ايشان از روي آن عبور کردند وقتي او اين معجزه را ديد روي پاهاي آن حضرت افتاده، عرض کرد: اي جوان چه گفتي که آب يخ بست؟ حضرت فرمودند: تو چه گفتي که توانستي روي آب حرکت کني، عرض کرد: من خدا را به اسم اعظم خواندم، حضرت فرمودند: اسم اعظم چيست؟ عرض کرد: اسم وصي و جانشين حضرت محمّد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم، حضرت فرمودند: منم آن وصي و جانشين حضرت محمّد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم، در اين هنگام مرد خيبري ايمان آورده، گفت: حقّا که تو وصي و جانشين او هستي.[1] .
اسم اعظم خداوند متعال چيست؟