فاطمه وصيت مي كند











فاطمه وصيت مي کند



سپس فرمود: يا علي! چيزهايي در دل دارم که مي خواهم آنها را به تو وصيت کنم. علي (ع) فرمود: اي دختر رسول خدا! هر سفارشي داري بگو. علي (ع) بالين زهرا(س) نشست، و همگان را از خانه بيرون کرد، سپس زهرا(س) گفت: «پسر عمو از وقتي که مرا ديده اي نسبت به تو دروغي نگفته ام، و در زندگي به تو خيانتي نکرده ام». علي (ع) فرمود: «پناه مي برم به خدا. تو بهتر از هر کس ديگر خدا شناس هستي. پرهيزکاري تو بيشتر از آن است که عملي خلاف رضاي شوهرت انجام داده باشي. زهرا به خدا که دوري تو بر من سخت گران است، ولي اين فراق خواه نا خواه پيش خواهد آمد. به خدا سوگند که دوباره مصيبت مرگ رسول خدا (ص) بر من تجديد شد. اي واي که جدايي و فراقت چه سخت است؟ انالله و انا اليه راجعون، مصيبتي جانگداز، دردناک، غم انگيز، به خدا که اين مصيبت تسليت بردار نيست».

آنگاه هر دو به گريه افتادند. علي (ع) سر فاطمه(س) را گرفته به سينه چسبانيد و

[صفحه 5]

سپس گفت: «هر وصيتي داري بکن که انشأ الله عمل خواهم نمود، هر چه بگويي انجام مي دهم و اجراي دستورت را بر کارهايم مقدم خواهم داشت».

فاطمه(س) گفت: «خداوند از جانب من به تو پاداش نيک عطا فرمايد، پسر عمو به تو وصيت مي کنم:

اولاً: پس از من دختر خواهرم امامه را براي خودت بگيري. امامه براي فرزندانم مثل خود من از آنان سرپرستي خواهد کرد؛ زيرا مرد بدون زن نمي تواند زندگي کند.

درثاني: پسر عمو براي حمل جنازه من تابوتي تهيه کن؛ زيرا فرشتگان را ديدم که براي من شکل آن تابوت را ساخته بودند». علي (ع) فرمود: «شکل آن را بگو». فاطمه(س) شکل تابوت را توصيف فرمود. علي (ع) طبق دستور زهرا(س) برايش به همان صورت تابوت ساخت.[1] .

سوم: «وصيت مي کنم از اين افراد که به من ظلم کردند هيچ کدام روي جنازه من حاضر نشوند؛ زيرا اينان دشمنان من و دشمنان رسول خدا (ص) هستند، و مبادا بگذاري که احدي از آنان و يا پيروانشان بر جنازه ي من نماز بخواند، و شب هنگام که چشمها به خواب مي رود مرا دفن کن...».

فاطمه(س) پس از وصيتهايش روح از بدنش پرواز کرد و خبر مرگش همه جا پيچيد. اهل بيت پيامبر (ص) يکباره صدا به گريه بلند کردند و زنان بني هاشم در خانه ي زهرا(س) جمع شده صدا به شيون و گريه بلند کردند؛ به طوري که شهر مدينه از ضجه و زاري آنان به لرزه در آمد.

مردم جلو در خانه زهرا(س) اجتماع کردند و همگي انتظار داشتند که جنازه فاطمه(س) را بيرون بياورند. در اين بين ابوذر بيرون آمده ندا در داد برويد که بيرون آمدن جنازه دختر پيامبر (ص) امشب به تأخير افتاد.

مردم بدين ترتيب پراکنده شدند، و شب پرده سياه خود را روي شهر مدينه کشيد.

[صفحه 6]

همين که پاسي از شب گذشت، علي (ع) به پا خواست و بدن دختر پيامبر (ص) را از روي لباسهايش غسل داد و به وسيله ي باقيمانده ي حنوط پدرش او را حنوط فرمود، و جنازه اش را در کفنهايش کفن نمود، سپس به سراغ عمار و مقداد و سلمان و ابوذر و عقيل و زبير و بريده و چند نفري از بني هاشم فرستاد. همين که حاضر شدند، علي (ع) بر بدن زهرا(س) نماز خواند، و او را دفن کردند، و کسي نفهميد و تا به امروز هم کسي نفهميده است که او را کجا دفن کردند؟ و احدي محل قبر او را نمي داند.

در قبرستان بقيع قبري منسوب به فاطمه(س) است و جمعي از محدثين مي گويند قبر فاطمه(س) ميان منبر و قبر رسول خدا (ص) قرار گرفته است، ولي خدا بهتر مي داند، و همچنان قبر زهرا(س) تا روز قيامت از نظر مردم مجهول خواهد ماند.

چه بسا در اين مخفي کردن قبر زهرا(س) اسراري بوده است تا مسلمانان بيدار شوند، و در جستجوي علت اين وصيت بر آيند. آري مخفي ساختن قبر دختر پيامبر(ص) داراي حکمتها و اسراري بوده است که افراد هشيار بدان توجه خواهند داشت.

در ميان مسلمانان اختلاف است که پس از پيامبر خدا (ص) فاطمه(س) چه مدت زندگي کرد. بعضي گفته اند که فاطمه(س) پس از رحلت پيامبر (ص) چهل روز زندگي کرد. بعضي گفته اند هفتاد و پنج روز، و بعضي هم نود و پنج روز و عده اي شش ماه گفته اند. به هر حال فاطمه(س) از زندگي دنيا رخت بر بست، و او اوّلين فرد بود از ميان اهل بيت که پس از رسول خدا (ص) به او پيوست.

با رفتن زهراي اطهر اساس زندگي علي (ع) فرو ريخت، و مصيبت حضرت با چهار فرزند بي مادرش (حسن و حسين و زينب و ام کلثوم) که در عنفوان جواني مادر خود را از دست داده بودند شروع شد؛ بخصوص که تازگي جد مهربان و نيکويي چون رسول خدا (ص) را از کف داده بودند. جدي که همچون پدري مهربان براي آنان بود، و با روح عظيم نبوت نسبت به آنان محبت مي فرمود.

آنچه که اندوه امام (ع) را بيشتر مي ساخت و براي حضرتش سخت درد آور بود، اين بود که مي بايست وصيتهاي فاطمه(س) را مخفيانه انجام دهد، مخفيانه غسلش دهد، مخفيانه حنوطش کند، مخفيانه کفنش کند، مخفيانه بر او نماز بخواند، شبانه

[صفحه 7]

و مخفيانه او را در دل خاک دفن کند، و محل قبرش را پنهان سازد، علاوه بر اين مصيبتهاي بسيار ديگري که حضرتش را رنج مي داد.

فاطمه(س) مرد و دفن شد، گويا زني غريب مرده است که احدي او را نمي شناخته، گويا پاره ي تن رسول خدا (ص) نبود، و تنها دختر نمونه و عزيز آن حضرت نبوده است.

ولي حضرتش براي آنکه يتيمان فاطمه(س) بي تابي نکنند، اين همه رنجها و مصيبتها را بر خود هموار مي ساخت و اندوه خود را ظاهر نمي کرد، تا اينکه شبانه و مخفيانه فاطمه(س) را دفن کرد و کوشيد که مردم آگاه نشوند تا مبادا مانع اجراي وصيتهاي او گردند.

همين که از دفن فاطمه(س) فارغ شد اندوهش هيجان گرفت و قطرات اشک از چشمانش سرازير شد و متوجه قبر رسول خدا (ص) شده گفت: سلام بر تو اي رسول خدا! سلام بر تو از جانب دخترت و نور چشمت که هم اکنون به زيارتت شتافت، و در بقعه ات زير خاک آرميد، و به همسايگيت آمد، همان دختري که خداوند برايش خواست که زودتر به تو ملحق گردد. يا رسول الله! در مرگ دختر برگزيده ات صبرم بسيار کم است، و در غم اين بانوي با عظمت تاب و توان ندارم، ولي به منظور پيروي از راهت اندوهي را که از فراقت بر من وارد شده است تحمل مي نمايم. اي رسول خدا! پس از آنکه روحت از سينه ام بالا رفت، و چشمانت را با دستانم بستم، و تجهيزت نمودم، تو را در قبرت دفن کردم.

آري در کتاب خداست و ما نيز قبول داريم: انالله و انا اليه راجعون، به هر حال وديعه ي شما بازگشت داده شد، و رهينه پس گرفته شد، و زهرا جوان مرگ شد. از اين پس آسمان و زمين در نظرم تيره است. يا رسول الله! اما اندوه من که هميشگي است، و ديگر شبها را که خواب نخواهم داشت، غم و غصه از دلم جدا نخواهد شد، تا آنگاه که خداوند آن منزلي را که هم اکنون در آن اقامت داري براي من انتخاب فرمايد. زخمي دردناک و اندوهي شعله ور شده است، چه زود خداوند ميان ما جدايي افکند، رنجها و آلام خويشتن را به درگاه الهي شکوه مي نمايم، و بزودي دخترت از مخالفت امتت با من و پايمال کردن او با تو سخن خواهد گفت. از او حال قضيه را جويا شو، چه غم و اندوهها که در دل دارد، و تا به حال نتوانسته است درد دل خود را به کسي باز گو کند،

[صفحه 8]

بزودي خواهي فرمود: «خداوند حکم فرمايد که او بهترين حکم فرمايان است».

سلام بر تو اي رسول خدا! سلام وداع کننده اي که نه خسته و نه پشيمان است. اگر از کنارت مي روم از روي خستگي نيست، و اگر در کنارت بمانم به خاطر بد گماني به وعده هاي الهي در مورد صبر کنندگان نيست. صبر از هر چيز امان بخش تر و زيباتر است. اگر نبود اينکه کساني بر ما غلبه يافته اند، براي هميشه در کنار قبرت رحل اقامت مي افکندم، و اينجا معتکف مي شدم، و همانند مادران فرزند مرده ناله و زاري سر مي دادم. آري خداوند شاهد و ناظر بود که دخترت مخفيانه دفن شد، و حقش به زور از او گرفته شد، و آشکارا او را از ميراثش ممنوع ساختند؛ با اينکه هنوز چيزي از زمان شما سپري نشده است، و ياد شما هنوز کهنه نشده است.

اي رسول خدا! به درگاه الهي شکوه مي برم، و در باره ات بهترين عزا دارانم. درود و رحمت الهي به روان فاطمه و به روان پاکت، و برکات الهي بر شما نازل باد.

سپس به خواندن اين اشعار مترنم شد:


اري علل الدنيا عليَّ کثيرة
و صاحبها حتي الممات عليل


لکل اجتماع من خليلين فرقة
و کل الذي دون الفراق قليل


و ان افتقادي فاطماً بعد احمد
دليل علي ان لا يدوم خليل


مي بينم که درد و رنجهاي بسياري از دنيا بر من وارد گشته است، دردهايي که بيماران تا دم مرگ عليل و ناتوان خواهد شد.

براي دو دوست که با هم بوده اند عاقبت فراقي هست، ولي هر رنجي به غير از رنج فراق اندک است.

اينکه من پس از رسول خدا فاطمه را نيز از دست دادم، دليل بر آن است که هيچ دوستي براي انسان هميشه نخواهد ماند.

و اين دو بيت نيز به حضرتش نسبت داده شده است:


نفسي علي زفراتها محبوسْية
ليتها خرجت مع الزفرات


لا خير بعدک في الحياة و اًّنَّما
ابکي مخافة ان تطول حياتي


روح من با آه و حسرتها محبوس است، اي کاش! روانم با اين نفسهاي حسرت آميز از تنم بيرون مي شد.

[صفحه 9]

پس از تو اي فاطمه! زندگي ديگر براي من لذت ندارد، و من از ترس آن گريه مي کنم که پس از تو زندگيم به طول انجامد.


صفحه 5، 6، 7، 8، 9.








  1. سابق بر اين جنازه را روي تخته مي گذاشتند و حمل مي کردند و برجستگيهاي بدن ميت از روي کفن پيدا بود. فاطمه (س) دستور داد که علي (ع) براي او تابوت را به شکل فعلي و به صورت صندوق بسازند، تا برجستگيهاي بدنش به هنگام حمل جنازه ديده نشود، و پس از اين وصيت در ميان مسلمين تابوت طبق همين شکل ساخته شد.(مترجم).