پرهيز كردن از فساد در روي زمين











پرهيز کردن از فساد در روي زمين



فساد در روي زمين بزرگترين عامل تباهي تمدن ها و فرهنگ هاست. در طول تاريخ، جوامع فراواني وجود داشته که شيوع فساد در ميان آنان، نابودشان کرد.

«و آسمان و زمين به آن نابود شدگان اعمال زشت خود گريه به راه نينداختند و آنان مهلت داده نشدند.»[1] .

فسادي که براي تمدن انساني مهلک ترين عامل است، شامل انواع و اصناف و مصاديق فساد است. معناي کلي فساد عبارت است از اختلال در نظم و قانون لازم. اختلال در نظم و هماهنگي لازم در قلمرو زندگي انسان ها که فساد ناميده مي شود، همان ضد قانون است که در هر نقطه و موقعيتي از جهان هستي بروز کند، آن را مختل و فاسد مي کند.

اين ادعا که هرگونه فسادي مي تواند تمدن انساني را نابود کند، مستند

[صفحه 219]

به هويت خود تمدن است. زيرا هويت تمدن حقيقتي است متعين و داراي مختصات واقعي که بدون آنها، يعني با ورود اخلال حتي بر يکي از آنها به وسيله ي عامل فساد، تمدن بدون ترديد به همان اندازه دچار اختلال مي شود. ممکن است گفته شود اگر مقصود از نظم و قانون که افساد و اخلال در آن موجب شکستن تمدن و زوال آن است، نظم و قانون و اصول و ارزش هاي انساني است، اين اصول و ارزش ها مدت هاي طولاني است که از کشورهاي صنعتي و سلطه جو (که اصطلاح تمدن را براي روپوشي بر سقوط انسانيت در آن سرزمين ها به کار مي برند)، رخت بر بسته است. با اين حال سرنوشت بشر امروزي را به دست گرفته، موجوديت بشري را دستخوش خواسته هاي خود کامانه و قدرت پرستانه ي خويش کرده اند.

پاسخ اين اعتراض بسيار روشن است و آن اينکه اگر کشورهاي صنعتي و سلطه جو که قدرت مادي وحشتناکي را از هر راهي که خواسته و توانسته اند، به دست آورده اند، از يک تمدن انساني برخوردار بودند، براي برطرف کردن آن پنجاه و دو نکبت و عامل سقوط بشري گامي برمي داشتند. در صورتي که مي بينيم نه تنها گامي در اين راه برنداشته اند، بلکه خود عامل تشديد آنها را فراهم تر مي کنند. وانگهي، از تمدني که گردانندگان آن از آگاهي و اختيار والاي انساني محروم باشند، و خود مهره هايي غير مسئول و ناآگاه و مجبور، براي گرداندن يک ماشين غير مسئول و ناآگاه و مجبور بوده باشند، چه انتظاري مي توان داشت؟ انتظار تمدن انساني از اين مهره هاي غير مسئول و ناآگاه و مجبور، درست

[صفحه 220]

مانند انتظار مراعات اصول انساني و ارزش هاي انسانيت از کوه آتشفشاني است.



صفحه 219، 220.





  1. سوره ي دخان، آيه ي 29.