زندگي در پرتو حقايق نه در سايه اقوام و ملل و شخصيت هاي گذشت











زندگي در پرتو حقايق نه در سايه اقوام و ملل و شخصيت هاي گذشته



نتيجه ي بحث گذشته، اين اصل سازنده است که حيات حقيقي که آدمي را به هدف تکاملي خود موفق مي کند (و شواهد روشني از تاريخ گذشتگان را مي توان بر اين مدعا منظور کرد)، اين است که زندگي در پرتو حقايق است که تاريخ حيات انساني را قابل تفسير و توجيه مي کند، نه در

[صفحه 166]

سايه ي اقوام و ملل و شخصيت هاي گذشته.

اگر بخواهيم شاهدي روشن و متقن براي اثبات مدعاي فوق در نظر بگيريم، جريان علوم در تاريخ مي تواند منظور ما را تامين کند. همه ي ما مي دانيم از آن هنگام که بشر توانست زنجير تقليد از اقوام و ملل و شخصيت هاي علمي گذشته را از گردن خود باز کرده و به دور بيندازد، گام در توسعه ي علم و اکتشافات گذاشت و به پيشرفت هاي محير العقول در اين ميدان توفيق يافت. از قرن سوم تا اواخر قرن پنجم هجري (تقريبا)، با گسيختن جوامع اسلامي از تقليد در دانش و صنعت و هنر و ادب روياروي مي شويم، و مي بينيم در نتيجه ي بريدن طناب تقليد و وابستگي به گذشته، چه دستاوردهاي با ارزشي براي جوامع مسلمين حاصل شد. گفته مي شود در يکي از کتابخانه هاي يکي از خلفاي مصر، تعداد شش هزار مجلد کتاب فقط در رياضيات و تعداد هجده هزار مجلد کتاب فقط در فلسفه وجود داشت. بنابه نوشته ي پي يرروسو، در کتاب تاريخ علم (ترجمه ي حسن صفاري، صفحه 118)، تعداد ششصد هزار مجلد کتاب در کتابخانه ي قرطبه از نقاط مختلف دنيا جمع آوري شده بود. راسل که کاري با مذهب ندارد (درباره ي مذهب به نوعي حساسيت دچار است)، با کمال صراحت مي گويد اگر در قرون وسطي علم گرايي مسلمانان نبود، قطعا علم سقوط مي کرد.[1] اگر مسلمين زنجير تقليد و تبعيت از گذشتگان را از گردن خود باز نمي کردند، سرنوشت علم يا سقوط حتمي بود و يا نامعلوم.

[صفحه 167]

آياتي در قرآن مجيد اين اصل را مورد تاکيد قرار مي دهد که بعضي از آنها را در بحث گذشته آورديم. يکي از آياتي که تکليف انسان ها را در رابطه با گذشتگان تعيين مي فرمايد، سوره ي بقره، آيات 134 و 141 است که خداوند مي فرمايد:

«آن امتي بود که در گذشته است و براي اوست آن چه که اندوخته است و براي شما آن خواهد بود که اندوخته ايد.»

[صفحه 169]



صفحه 166، 167، 169.





  1. در اين مسئله رجوع شود به رساله اي از اينجانب به نام علم از ديدگاه اسلام.