منفعت گرايي در فلسفه تاريخ











منفعت گرايي در فلسفه تاريخ



گمان نمي رود خردمندي پيدا شود و در نفع گرايي انسان ها کمترين ترديدي داشته باشد. چنانکه گريز از ضرر براي انسان ها به عنوان يک اصل کاملا جدي مطرح است. منفعت در قرآن مجيد، با صراحت کامل مورد تذکر قرار گرفته است. از آن جمله:

1. «قطعا، در آفرينش آسمان ها و زمين و تعاقب شب و روز و کشتي که در دريا به نفع مردم حرکت مي کند و در آن آب که خداوند از آسمان فرستاده و زمين را بعد از مرگش حيات مي بخشد و در اينکه از هر نوع جنبنده در روي زمين منتشر ساخته و در وزش بادها و ابر مسخر ميان آسمان و زمين، آياتي است براي مردمي که تعقل مي نمايند.»[1] .

2. «و اما آنچه که براي مردم نفع مي رساند، در روي

[صفحه 147]

زمين مي ماند.»[2] .

3. «و چهارپايان را آفريد. در آن چهارپايان براي شما وسيله ي گرمي (مانند پشم) و منافعي است و از آنها مي خوريد.»[3] .

4. «اعلان کن در مردم وجوب حج را، در حال پياده و سوار بر شترهاي لاغر به سوي تو خواهند آمد. از هر راه دور مي آيند تا منافعي را که براي آنان است مشاهده کنند و نام خداوندي را ذکر کنند...»[4] .

5. «و قطعا براي شما درباره ي چارپايان عبرتي است. ما شما را از آنچه که در شکم هاي آنهاست (از شيرهايشان) سيراب مي کنيم و براي شماست در آن چارپايان منافعي فراوان و از آن ها مي خوريد. و بر آن چارپايان و بر کشتي حمل مي شويد.»[5] .

خداوند در سوره ي يس، آيه ي 73، سوره ي غافر، آيه ي 80، سوره ي حديد، آيه ي 25 نيز موضوع منافع را گوشزد کرده است. کلمه ي خير در آيات قرآني به هر دو معناي خير مادي و خير معنوي آمده است. از آن جمله:

«و قطعا انسان در محبت خير شديد و مقاوم است.»[6] .

«و هر چه که از خيرات انفاق کنيد قطعا خداوند به آن داناست.»[7] .

[صفحه 148]

در بعضي آيات ديگر، محبت شديد به مال که نوعي خاص از نفع است، تذکر داده شده است. از آن جمله:

«و شما مال را بسيار دوست مي داريد.»[8] .

ما در اين مبحث، به تفصيل تعريف نفع و منفعت که به لغت فارسي سود گفته مي شود، نمي پردازيم، و به بيان دو مفهوم بسيار روشن که در ذهن همگان وجود دارد، قناعت مي کنيم:

مفهوم يکم. هر چيزي که به حالي از حالات انساني مفيد باشد، آن را نافع و سودبخش و سودمند مي نامند، خواه در برابر آن، کار و کالا يا قيمتي پرداخته باشد يا نه. مانند نور و حرارت آفتاب و هواي قابل استنشاق در روي زمين. همچنين کار و تلاش عضلاني و فکري در راه وصول به مقاصد مادي و معنوي که آرمان تلقي شده اند، نافع و سودمند ناميده مي شوند، زيرا اينگونه کار و تلاش مفيد است. البته در نظر داريم که مفيد بودن اشياء گاهي مربوط به ماهيت خود آنهاست، مانند خوراک گوارا و پوشاک و مسکن مناسب و غير ذلک. گاهي ديگر مفيديت از جنبه ي وسيله بودن اشياء براي وصول به خواسته هاست. مانند پول هايي که ارزش آنها کاملا اعتباري (قراردادي) است و مربوط به ماهيت آنها نيست، و مانند کار و تلاش براي آماده کردن زمينه ي وصول به منافع، يعني آن سودها مستقيما در ماهيت خود اشياء است، چنانکه در بالا متذکر شديم.

مفهوم دوم. نفع تبادلي که ناشي از داد و ستد است. نفع به اين معني عبارت است از سودي که بيش از آن است که واگذار کرده و از دست داده

[صفحه 149]

است. بنابراين، اگر يک صندلي را که مثلا صد تومان خريده است، به همان صد تومان بفروشد، يا در برابر آن صندلي مقداري چوب بگيرد که قيمتش معادل صد تومان باشد، سودي نبرده است. در اين دو صورت، اگر چه صد تومان پول به عنوان وسيله و مقداري چوب به قيمت صد تومان، منفعت به مفهوم اول، يعني مفيد به حال انسان است، ولي منفعت به مفهوم دوم نيست. زيرا در مقابل آنچه که دريافت داشته است، کالايي داده است که از نظر ارزش مساوي همان دريافت شده ي او است. اگر فرض کنيم ارزش کار يک بافنده در هشت ساعت، مثلا صد و پنجاه تومان است، اگر چه صد و پنجاه تومان به مفهوم اول منفعت محسوب شود، زيرا مبلغ مزبور به جهت تبديل آن به کار و کالا داراي فايده ي وسيله اي است، ولي بدان جهت که در برابر آن مبلغ، هشت ساعت انرژي کار مصرف کرده، و فرض اين است که دستمزد مزبور از نظر ارزش درست معادل همان هشت ساعت کار است، لذا نفع و منفعت به مفهوم دوم، به آن مبلغ دستمزد گفته نمي شود.



صفحه 147، 148، 149.





  1. سوره ي بقره، آيه ي 164.
  2. سوره ي رعد، آيه ي 17.
  3. سوره ي نحل، آيه ي 5.
  4. سوره ي حج، آيه ي 27.
  5. سوره ي مومنون، آيات 22 -21.
  6. سوره ي عاديات، آيه ي 8.
  7. سوره ي بقره، آيه ي 273.
  8. سوره ي فجر آيه ي 20.