توضيحي در رابطه موجودات و رويدادهاي تاريخ بشري با انسان











توضيحي در رابطه موجودات و رويدادهاي تاريخ بشري با انسان



چنانکه در مبحث گذشته بيان کرديم، خداوند سبحان، خالق جميع موجودات و حرکات و روابط و رويدادها، در همه ي سطوح و ابعاد هستي است، و هيچ احدي نمي تواند توانايي شرکت در خالقيت و فيض بخشي خداوندي را داشته باشد. در اين مورد، طبيعي است اين مسئله پيش بيايد که پس انسان در به وجود آوردن شئون زندگي و تشکيل تاريخش چه کاره است؟ آيا انسان در اين صحنه ي هستي کاري انجام مي دهد يا نقش او فقط نقش وسيله و آلت است؟ اين مسئله به طور اجمال در مبحث گذشته مطرح شد و نظريه ي اسلام را در اين باره متذکر شديم. در اين مبحث، بعضي از آيات مربوط به استناد کارهاي آگاهانه و اختياري بشر را به خود مي آوريم:

«اين، براي آن است که خداوند نعمتي را که به قومي عطا فرمايد، آن را تغيير نمي دهد مگر اينکه وضع خودشان را تغيير بدهند.»[1] .

«قطعا خداوند وضع هيچ قومي را تغيير نمي دهد مگر اين

[صفحه 65]

که آنان وضع خود را تغيير بدهند.»[2] .

اين دو آيه ي مبارکه، با کمال صراحت، انسان را در ساختن سرنوشت حيات خود و تشکيل اجزا و عناصر تاريخش داراي اختيار معرفي مي کند. دليل اجمال اين سنت الهي، بر مبناي دادگري مطلق خداوند سبحان است. زيرا وضعي که در حيات يک انسان به وجود مي آيد، خواه آن وضع کيفيتي مطلوب براي انسان بوده باشد و خواه نامطلوب، قطعا يا خود او عوامل آن وضع را به وجود آورده است، يا عوامل جبري بوده است که وضع مفروض را به وجود آورده است. اگر قسم اول باشد، يعني خود او عوامل آن وضع را به وجود آورده باشد، پس رضايت و آگاهي و اختيار وي بوده است که وضع مطلوب يا نا مطلوب را به وجود آورده است، و بايستي نتايج آن را دريابد. يعني انسان خود را در مجراي نوعي خاص از حيات قرار داده، و کيفيت معيني از زندگي را براي خود برگزيده، و خداوند سبحان، بدون بخل و بي نياز از همه چيز، وسايل طبيعي و عضلاني و استعدادهاي گوناگون دروني را در اختيار او گذاشته است تا بتواند کيفيتي را که براي حيات خود انتخاب کرده است، به وجود بياورد و آن را ادامه بدهد.

اگر خداوند سبحان کيفيت انتخاب شده به وسيله ي خود انسان را تغيير بدهد، انسان گمان خواهد کرد، بلکه با خدا احتجاج خواهد کرد که اگر من همان کيفيت را که براي حيات خودم انتخاب کردم، در اختيار داشتم و خداوند آن را مطابق مشيت خود تغيير نمي داد، من چنين و چنان

[صفحه 66]

مي کردم و با آن کيفيت برگزيده، به رشد و کمال اعلا مي رسيدم. آنچه مشيت خداوندي درباره ي خلقت انسان و حيات اوست، قرار گرفتن وي در مسير کمال با آگاهي و اختيار خود انسان است. هر کيفيتي را که آدمي براي حيات خود انتخاب کند، آگاهي و اختيار و قدرتش را مي تواند طوري به کار بيندازد که در مسير کمال، که هدف از خلقت اوست، قرار بگيرد. لذا، تغيير وضع انسان از کيفيتي به کيفيتي ديگر، علت مجوزي ندارد.

«و اگر اهل آبادي ها ايمان مي آوردند و تقوا مي ورزيدند، البته ما براي آنان برکاتي از آسمان و زمين باز مي کرديم، ولي آنان (انبياء و حق را) تکذيب کردند و ما آنان را به جهت آنچه که مي اندوختند، گرفتار کرديم.»[3] .

«و ما چه بسا آبادي ها را که شکستيم و از بين برديم که ستمکار بودند.»[4] .

اين مضمون در سوره ي حج، آيه ي 48 نيز آمده است.

«و چه بسا آبادي ها که زندگي آنها فاسد شده بود (در زندگي خود کامگي و فساد به راه انداخته بودند)، هلاک کرديم.»[5] .

«فساد در خشکي و دريا بروز کرد به جهت آنچه که مردم با اختيار خود اندوختند.»[6] .

[صفحه 67]

از اين آيه ي شريفه و امثال آن در قرآن مجيد، به خوبي استفاده مي شود که فساد در حيات انسان، در هر نوعي که بوده باشد، فقط به خود او مستند است، نه به خدا، و نه به وسايل و نيروها و استعدادهايي که خداوند در اختيار او قرار داده است.


تو درون چاه رفتستي ز کاخ
چه گنه دارد جهان هاي فراخ


مر رسن را نيست جرمي اي عنود
چون تو را سوداي سر بالا نبود


«مولوي»

اينها نمونه اي از آيات شريفه اي بود که با کمال وضوح، قدرت و اختيار انسان را در ساختن سرنوشت خود، که تشکيل دهنده ي اجزا و عناصر تاريخ اوست، تذکر مي دهد.



صفحه 65، 66، 67.





  1. سوره ي انفال، آيه ي 53.
  2. سوره ي رعد، آيه ي 11.
  3. سوره ي اعراف، آيه ي 96.
  4. سوره ي انبياء، آيه ي 11.
  5. سوره ي قصص، آيه ي 58.
  6. سوره ي روم، آيه ي 41.