آيا تاريخ در مسير تكاملي حركت مي كند











آيا تاريخ در مسير تکاملي حرکت مي کند



ادعاي حرکت انسان در مسير تکاملي، با ناتواني او از مهار کردن قدرت (که اگر به دستش آورد، همواره آن را در تخريب و از بين بردن هر فرد و جامعه اي به کار مي اندازد) يک ادعاي مسخره است. ادعاي حرکت انسان در مسير تکاملي، با در نظر داشتن اين که هنوز انسان نتوانسته است لذايذ خود را بدون اين که به آلام ديگران تمام شود، تنظيم کند، و بادر نظر داشتن اين که حتي يک قدم در راه تعديل خود خواهي هايش برنداشته است، و با در نظر گرفتن اين که براي حفظ ارزش هاي والاي انساني نتوانسته است قانون «هدف وسيله را توجيه مي کند» را طوري معني کند که انسانيت را قرباني هوي و هوس قدرت پرستان نکند، و با در نظر داشتن اين که هنوز نتوانسته است به آن مرحله برسد که از آلام ديگران رنج ببيند، با اين اوصاف، ادعاي تکامل براي کسي خوشايند است که بتواند با به کار بردن اين اصطلاح، قدرت و امتيازي براي خود اثبات کند.

[صفحه 46]

خداوندا، اين موجود چگونه ادعاي حرکت در مسير تکامل مي کند، با اين که در هر فرد و جامعه اي که احساس ضعف مي کند، تاخت و تاز را بر سر او شروع مي کند؟ بي دليل نيست که اغلب انقلاباتي که در جوامع به وجود آمده، بدون فاصله ي زماني زياد، مورد هجوم همسايه هاي نزديک يا دور از اقليم آن جامعه ي انقلابي واقع شده است، چرا؟ براي اين که انقلاب و تحول، آن جامعه را ضعيف کرده و اقويا اکنون مي توانند آن را به سود خود متلاشي کنند.

آري، همه ي اينها دليل حرکت تکاملي تاريخ انساني است! در روزگار ما که اوايل قرن پانزدهم هجري و اواخر قرن بيستم ميلادي است، تکامل به اوج خود رسيده است. مي گويند: بشر براي نابودي خودش، قدرتي بيش از قدرت سي بار کشتن همه ي انسان ها و متلاشي کردن کره ي زمين تهيه ي کرده است! آري، براي آن انسان ها که حرکت در مسير اخلاق و ارزشهاي والاي انساني و ارتباط با عالم ملکوت الهي و قرار گرفتن در جاذبه ي کمال، تنزل و ارتجاع و سير قهقرايي تلقي شود، نابودي از صفحه ي و جود هم تکامل محسوب مي شود!


چشم باز و گوش باز و اين عما
حيرتم از چشم بندي خدا


آنچه که با نظر به مجموع سر گذشت بشري و موجوديت طبيعي و مغزي و رواني بشر به دست مي آيد، اين است که حرکت بشر در مسير تکاملي در تاريخ، يک مسئله مبهم و غيرقابل توضيح و اثبات است. زيرا آنچه که همگان مشاهده مي کنيم، گسترش تفکرات و تصرفات انسان

[صفحه 47]

در طبيعت، و نفوذ به بعضي از سطوح با اهميت آن است که تا کنون از ديدگاه علمي، مخصوصا در دو قرن اخير، به دست آمده و بسيار چشمگير بوده است. اما آيا اين گسترش و نفوذ را که همه ي ارزش ها و عظمت هاي انساني را زير پا گذاشته است، مي توان تکامل ناميد؟ پاسخ مثبت به اين سئوال، خوش بيني غير عاقلانه اي مي خواهد.



صفحه 46، 47.