براي شناخت وحدت يا تعدد عامل محرك تاريخ، بايد نخست منظور از











براي شناخت وحدت يا تعدد عامل محرک تاريخ، بايد نخست منظور از تاريخ را بفهميم



آيا محصول تاريخ يا هويت تاريخ واقعا يک حقيقت است، که ما مجبور شويم براي تاريخ يک عامل محرک فرض کنيم؟ به نظر مي رسد پاسخ اين سئوال منفي است، زيرا وحدتي که براي هويت يا محصول تاريخ فرض شود، به دليل تنوع بسيار شديد تحولات و وقايع تشکيل دهنده ي تاريخ، بايد يک مفهوم تجريدي بوده باشد. اگر ما هويت و متن خود تاريخ را در نظر بگيريم، خواهيم ديد مرکب است از:

1. تلاش انسان براي تهيه ي وسايل معيشت خود.

2. کوشش براي شناخت طبيعتي که در آن زندگي مي کند.

3. انسان محبت و عشق پيدا کرده، حيات خود را با آن محبت و عشق توجيه کرده است.

4. ابزار و وسايلي را براي ساختن وسايل و مواد استمرار حيات خويشتن مي سازد.

5. قوانين و حقوق را براي امکان پذير کردن زندگي دسته جمعي وضع مي کند.

6. شخصيت هايي با درجاتي گوناگون از تاثير در جامعه (پيشرفت يا سقوط آن) بروز مي کنند.

[صفحه 43]

7. جنگ هاي خانمانسوز به راه مي افتد و دمار از روزگار بشري درمي آورد.

8. در مسير رقابت هاي ظالمانه، دست به کشتار غير مستقيم همديگر مي زنند.

9. اکتشافات و اختراعات، صورت نمودها و وقايع تاريخ و روابط بشري و کيفيت زندگي را دگرگون مي کند.

10. انسان هايي، اگر چه در اقليت اسف انگيز، در برابر خود خواهان و خود کامگان، با اتصاف به فضايل اخلاقي و روحيات ديني، قد علم مي کنند و استقامت مي ورزند، و در راه اعتلاي حق و حقيقت، به مبارزه با انبوه خودخواهان برمي خيزند.

11. فرهنگ هايي بروز مي کند. بعضي از آنها به اوج مي رسند و سپس راکد مي شوند، و بعضي ديگر به مرحله ي اوج نرسيده رو به زوال و فنا مي روند.

12. تمدن ها پشت سر هم، با تناوب شگفت انگيز، در اين نقطه و آن نقطه از دنيا به ظهور مي رسند، و سپس، تدريجا يا با سرعت شديد، سقوط مي کنند و از بين مي روند.

13. مصايب و ناگواري هاي حساب نشده، مانند سيل ها و زلزله ها و آتش فشاني ها بر سر بشر تاختن مي گيرد و دگرگوني هايي در وضع زندگي وي به وجود مي آورد.

14. در روياروي قرار گرفتن بشر با همديگر، دو عامل گوناگون تاثير دارد: خودخواهي که توسعه مي يابد و به نژادپرستي مي رسد، و مسائل

[صفحه 44]

اقتصادي، که گاهي يک جامعه ي فقير عليه جامعه ي ثروتمند مي خروشد و در برابر آن صف آرايي مي کند. گاهي هم با اينکه احتياج ضروري وجود ندارد، فقط به انگيزگي تملک بيشتر مواد اقتصادي روياروي هم قرار مي گيرند.

اين وقايع و تحولات و انگيزه ها که نمونه ي بسيار بسيار ناچيز پديده هاي تشکيل دهنده ي تاريخ هستند، مي توانند به عنوان اجزا و عناصر تشکيل دهنده ي هويت تاريخ ناميده شوند. اگر بخواهيم نمودهاي محض اين وقايع و تحولات را مورد توجه قرار بدهيم، در حقيقت پديده هاي فيزيکي تاريخ را مورد توجه قرار داده ايم. اين نمودها (خود اين وقايع و تحولات) به هيچ وجه آن جامع مشترک حقيقي را ندارند که بگوييم چون عامل مشترک آنها يک حقيقت نيست (که نياز به يک علت داشته باشد)، لذا جست و جوي يک علت براي اجزا و عناصر تاريخ، معنايي معقول ندارد.

چنان که در نمونه هاي چهار گانه وقايع و تحولات ملاحظه کرديم، آنها يک عده امور متخالف و متضادي هستند که هيچ جامع مشترک حقيقي ندارند. اگر مفهومي مانند رويدادهاي تاريخي سرگذشت بشري را به عنوان جامع در نظر بگيريم، يک مفهوم اعتباري و تجريدي محض خواهد بود که هيچ راه حل علمي براي تحليل و تفسير تاريخ در اختيار ما نخواهد گذاشت. چنان که مفهوم تجريدي لذت يا زيبايي نمي تواند ما را با هزاران نوع لذت و زيبايي آشنا کند و حقيقت آنها را براي ما بشناساند. آيا تاريخ بشري يک محصول معين و مشخص دارد که بگوييم براي ما

[صفحه 45]

از نظر علمي واجب است که يک علت براي محصول تاريخ، پيدا کنيم؟ مسلم است که محصول تاريخ تنوع و تعدد بي شماري دارد که مانند اجزا و عناصر هويت تاريخ، جامع مشترک حقيقي ندارند. اگر بگوييم محصول تاريخ، حيات بشري يا تکامل حيات بشري است، اين هم يک جامع اعتباري است و نمي تواند بازگوکننده ي يک جامع حقيقي باشد.



صفحه 43، 44، 45.