آيا علت محرك تاريخ بايد يك حقيقت بوده باشد











آيا علت محرک تاريخ بايد يک حقيقت بوده باشد



هر واقعه و تحول تشکيل دهنده ي تاريخ، يکي از سلسله حوادثي است که در عالم هستي در قلمرو اسنان ها به وجود مي آيد و ضميمه ي مجموع حوادث کيهاني ميشود. نيز اثبات کرديم که عالم هستي با قرار گرفتن آن در مجراي قوانين متنوعه ي خود، مخلوق خداوندي است که نظاره و سلطه ي او در همه ي لحظات، از آغاز هستي تا انقراض آن، استمرار دارد. در جاي خود اين حقيقت اثبات شده است که تفسير علمي و فلسفي جهان هستي بدون پذيرش خدا، که مبدا هستي و حافظ قوانين آن است، امکان پذير نخواهد بود. زيرا:


زين پرده ترانه ساخت نتوان
وين پرده به خودشناخت نتوان


«نظامي گنجوي»

و براي اين که:


هر چه گويي از دم هستي از آن
پرده ي ديگر بر او بستي بدان


آفت ادراک آن قال است و حال
خون به خون شستن محال است و محال


«مولوي»

[صفحه 39]

بنابر اين، اگر منظور از علت محرک تاريخ، فاعل حقيقي و اصل وجودي آن است، بديهي است که اين علت واحد است و آن خداوند متعال است. اگر منظور از علت محرک، علت غايي تاريخ بوده باشد، يعني هدف و غايتي که تاريخ براي به وجود آمدن آن به جريان افتاده و حرکت مي کند، بايد در نظر گرفت که اگر ضرورت وجود چنين علتي ثابت شود و بگوييم سلسله ي تاريخ بشري غايت و هدفي دارد که براي وصول به آن حرکتمي کند، به هيچ وجه نمي توان آن غايت و هدف را از روز روش علمي و فلسفي شناخت. زيرا مجموع تاريخ بشري، که مرکب است از وقايع و تحولات آگاهانه، نا آگاهانه، اضطراري، اجباري، اختياري و بروز و شخصيت هاي متنوع از نظر نبوغ تاثير جوامع بشري، و ظهور انواعي از عوامل شتاب بخش بهبعدي از ابعاد تاريخ و يا عواملي راکد کننده ي آن، آگاهي و آزادي و اختيار به آن چه که واقع خواهد شد ندارد، تا بگوييم: تاريخ غايت و هدفي را در نظر گرفته است و براي وصول به آن در سعي و تکاپو است. به عبارت مختصرتر و روشن تر کل مجموعي تاريخ، اگر هم يک حقيقت شخصي است، ولي يک انسان شخصي نيست که در صورت اعتدال مغزي و رواني و جسماني، هدف و غايتي را از روي آگاهي و اختيار انتخاب کند و براي وصول به آن، حرکت کند. اين توهم که تاريخ بشري مانند يک فرد انسان شخصي است که مي فهمد چه مي کند،از گذشته و حال و آينده اش آگاه است، هدف هاي نسبي و مطلق براي خود انتخاب مي کند و به حرکت در مي آيد، به هيچ اساسي مستند نيست. لذا مي بينيم پس از آن که بخار يا

[صفحه 40]

ماشين يا پديده هاي ناآگاه ديگر که با دست بشر ساخته شد و شروع به فعاليت کرد، نتايج و آثار خود را، ناآگاه و بي اختيار، در متن تاريخ قرار داد.

اين مطلب هم قابل توجه است که در هيچ يک از دوران هاي تاريخ، متفکري پيدا نشده است که بگويد: تاريخ بشري با اين شواهد و دلايل علمي قطعي، چنين آينده اي را در پيش دارد. البته مقداري کلي گويي و خيال پردازي ها که هرگز نه قابل اثبات و نه قابل رد است، از افکار انسان ها تراوش مي کند. حتي بعضي از ساده لوحان، از آن کلي گويي و خيال پردازي ها به عنوان به دست آوردن معرفت تاريخ شناسي خوش حال و قانع مي شوند، ولي مي دانيم که وقايعا و حقايق را نه با کلي گويي و خيال پردازي مي توان شناخت و نه آن واقعيات و حقايق از خوش حالي و بد حالي ورضايت و عدم رضايت ما تبعيت مي کنند.

خلاصه، اگر تاريخ بشري مانند يکاسنان شخصي مي فهميد که چه مي کند و راه انتخاب وضع بهتر را در اختيار داشت، هرگز تاريخ پر از اين همه خون و خونابه و حق کشي و زورگويي نمي شد، و بشر اين همه در جهل وفقر فرو نمي رفت. بلي، آن چه که مي توان گفت اين است که خداوند فاعل و خالق يکتا، براي هر چيزي که در اين دنيا آفريده است ماده و مقداري قرار داده و براي هر چيزي هدفي تعيين فرموده است، که در کل هدف هستي اشتراک دارد. تاريخ بشري نيز که عبارت است از وقايع و تحولات بسيار زياد که هر يک از آن ها از قانون مخصوص پيروي مي کند، رو به هدفي که خدا براي آن تعيين فرموده

[صفحه 41]

است، حرکت مي کند. البته معناي اين قضيه آن نيست که بشر قدرت هيچگونه آينده بيني و آينده سازي را ندارد. بلکه بايد گفت بشر موقعي به مرحله ي عقل سليم خواهد رسيد که آينده ي خود را، ولو به طور مشروط، پيش بيني کند و براي ساختن آينده ي بهتري فعاليت کند، اگر چه به علت باز بودن نظام (سيستم) تاريخ، هم با نظر به تدريجي بودن بروز سطوح و ابعاد بشري در رابطه با جهان و همنوعان خود و هم با نظر به پيوستگي تاريخ به مشيت بالغه ي خداوندي، مانند ديگر حوادث کيهان بزرگ، آينده بيني و آينده سازي به حد کمال نخواهد رسيد. ولي کوشش انسان ها در اين مسير، از جهل ها و ناتواني هاي آنان کاسته، بر علم و قدرت آنان خواهد افزود. اين ارتباط قانون با خدا، درست شبيه به قانون ضروري مشورت است که خداوند متعال به پيامبر اکرم دستور فرموده است:

«در امور با آنان (ياران عاقل و متقي خود) مشورت نما. وقتي که با نظر به محصول مشورت عزم کردي و تصميم گرفتي به خدا توکل کن. قطعا، خداوند توکل کنندگان را دوست دارد.»

ملاحظه مي شود که مراعات قانون عقلاني و عقلايي شورا مورد دستور قرار مي گيرد. با اين حال، توصيه به توکل، جنبه ماوراي آن را تضمين مي کند.

[صفحه 42]



صفحه 39، 40، 41، 42.