توجه به ارزش هاي انساني و فرامذهبي















توجه به ارزش هاي انساني و فرامذهبي



در نامه حضرت علي(ع) به مالک اشتر، سي مورد جملاتي وجود دارد که تمام انسان ها از هر مليت، نژاد، صنف و مذهب را در برمي گيرد. «ناس» به معني مردم در نُه مورد، «رعيت» به معني شهروند در سيزده مورد، «عامه» به معني همگان در سه مورد، «کُلُّ امرِي ءٍ» به معني هر انساني در دو مورد، «عبادُاللّه » به معني بندگان خدا در يک مورد و صريح تر از همه «نظيرٌ لکَ في الخلقِ» به معني همنوع تو در خلقت، در يک مورد در عهدنامه حضرت علي(ع) آمده است (جعفري 1369: ص 319).

به اعتقاد امام، حاکمان و حکومت بايد نگرشي انساني و فرامذهبي به شهروندان داشته باشند. آنچه امام در اين جمله اخير بر آن تأکيد دارند، اين است که تمام شهروندان جامعه اسلامي را به دو دسته تقسيم مي کنند: دسته اول که مسلمان هستند و برادر ديني حاکمان به شمار مي روند و دسته دوم که مسلمان نيستند ولي در آفرينش همانند حاکمان هستند و انسان اند (نهج البلاغه 1373: نامه 53، ص 326). حضرت علي(ع) صِرف انسان بودن افراد در يک جامعه را عاملي مي داند که بايد برمبناي آن حقوق انساني و شهروندي آنان تأمين شود. حضرت معياري را ذکر مي کنند که تحت هيچ شرايطي از بين نمي رود و جزو ماهيت و ذات موجودي به نام انسان است که همراه با وجود او ايجاد مي شود و تا پايان عمرش همراه او است و فقط با مرگش پايان مي پذيرد. چنان که گفتيم، حضرت علي(ع) فقط در عهدنامه مالک اشتر، در سي مورد به مردم و نوع انسان اشاره مي کند، که در تمام اين موارد انسان ها فارغ از قوم و قبيله، مليت و مذهب برابر ديده شده اند (جعفري 1369: ص 319) و اغلب اين موارد مربوط به حقوق سياسي ـ اجتماعي آنان و حقوقي است که بر گردن حاکمان جامعه و نظام سياسي دارند. در يک مورد نيز همانندي در خلقت ــ يعني انسان بودن ــ حقوق آنان و تعهدات حاکم را تثبيت مي کند.

نکته مهم اينکه در آن يک مورد که حضرت از غيرمسلمان ها و نوع انسان نام مي برد، مصداق بحث حضرت چيزي فراتر از حقوق و تعهدات است؛ زيرا حقوق و تعهدات انجام مجموعه يي از وظايف و تکاليف است که براساس مواد قانوني انجام مي شود، ولي بحث حضرت محبت و نگرش ارزشمدارانه به انسان است؛ زيرا به حاکم اسلامي سفارش مي کند که به عنوان مرجع و بالاترين قدرت سياسي، صِرف انسانيت يک انسان ـ فارغ از مليت و مذهب ـ کافي است که تو قلب خود را نسبت به او مملو از محبت و مهر کني و با نگرشي انساني، تکريم آميز و ارزشمدارانه به او بنگري و مست از قدرت هرگونه بخواهي با او رفتار نکني.[1] .

روزي حضرت علي(ع) پيرمردي را در حال گدايي ديد. حضرت برآشفت و پرسيد: ماهذا؟ در زبان عربي «مَن» به معني «چه کسي» و «ما»ي استفهامي به معني «چه ـ چه چيزي» است. منظور از سؤال حضرت اين نبود که اين شخص چه کسي است؛ زيرا مي ديد که يک سائل فقير است. بلکه منظور حضرت علي(ع) اين بود که اين چه وضعيتي است و چرا در جامعه گدا و فقير وجود دارد؟ اطرافيان ــ شايد براي اينکه موضوع را مقداري کم اهميت جلوه دهند ــ پاسخ دادند: او يک مسيحي است. حضرت فرمود: مسيحي باشد. تا او توان و رمق داشت از او کار کشيديد ــ جامعه از او استفاده کرد ــ اکنون که پير و از کار افتاده شده است او را به حال خود رها کرده ايد. سپس حضرت دستور داد که از بيت المال مسلمانان به او انفاق کنند (حر عاملي 1430: ج11، ص 49). حضرت علي(ع) با اينکه خود مسلمان بود و بعد از رسول گرامي اسلام بيشترين رنج و مشقت را در راه اسلام تحمل کرده و براي ترويج آن بيش ترين تلاش را انجام داده بود و دومين شخصيت دين اسلام محسوب مي شد، در مقام حاکم جامعه و در اوج قدرت، نگرشي انساني به تمام شهروندان داشت و بين يک مسيحي ــ اقليت ــ با ساير مسلمانان تفاوتي قايل نمي شد. در نمونه ديگر، يکي از واليان امام طي نامه يي از ايشان سؤال کرد که يک مسلمان و يک مسيحي مرتکب خلافي شده اند، از نظر حقوقي چه گونه با آنان رفتار کند. حضرت در پاسخ فرمود: مسلمان را طبق قوانين اسلام مجازات کند و متخلف مسيحي را به بزرگانشان تحويل دهد، تا آنان طبق قوانين دين خود او را مجازات کنند (حر عاملي 1430: ج18، ص 415؛ ثقفي کوفي 1355: ج1، ص ص 230-231). اين عمل حضرت در جامعه اسلامي، نشاندهنده تکريم شخصيت انساني و به رسميت شناختن قوانين و اعتقادات ساير انسان ها است؛ در حالي که هم حضرت بر اين باور بود که اينان برحق نيستند و اعتقاداتشان صحيح و درست نيست و هم آنان اقليت بودند و تحت حاکميت حکومت اسلامي زندگي مي کردند و قوانين اسلامي بر آنان جاري بود. امام(ع) به آساني مي توانست متخلف مسيحي را نيز همانند متخلف مسلمان بر طبق قوانين اسلام مجازات کند؛ ولي پايبندي به اصول اخلاقي و احترام به کرامت انساني ايجاب مي کرد که حضرت همگان را محترم شمارد و حقوق آنان را محفوظ بدارد؛ اگر چه اعتقاداتشان برخلاف اعتقادات او باشد يا اعتقادات آنها را قبول نداشته باشد.

وقتي به حضرت علي (ع) خبر رسيد که دشمن در حمله و غارت يکي از شهرهاي مرزي، خلخال از پاي يک زن يهودي يا مسيحي درآورده است، حضرت به شدت خشمگين و ناراحت شد و به خاطر تعرضي که به زني ذمي شده بود، طي خطبه يي شديداللحن فرمود: از اين غصه اگر مردي بميرد جاي سرزنش نيست (ثقفي کوفي 1355: ج 2، ص 476). در اينجا مسئله تعرض دشمن به يک شهروند مطرح بود و حريم امن يک انسان خدشه دار شده بود؛ براي امام تفاوتي نداشت که اين شهروند مسلمان يا غير مسلمان باشد.









  1. تعبير حضرت خطاب به حاکم مصر چنين است: و لاتکونَنَّ عليهم سَبُعاً عليهم ضارياً تغتَنَمُ أکلَهُم. (و مباش همچون جانوري شکاري (درنده)، که خوردنشان را غنيمت شماري) (نهج البلاغه 1373: نامه 53، ص 326).