هاني و معاويه












هاني و معاويه



معاويه به دربان گفت: او را بيرون بر و هاني بن عروه ي مرادي را داخل ساز. چون داخل شد معاويه گفت: اي هاني! تويي که به علي بن ابي طالب گرايش داري و در جنگ صفّين

[صفحه 5]

در رکاب علي با مسلمانان جنگيدي؟ هاني گفت: اي معاويه! تو را با شرافت بلند و مقام والا چکار؟ شما مردم بي سر و پايي بوديد که چون دانه در منقار عرب از روي زمين برچيده مي شديد تا آنکه محمد (ص) مبعوث شد و همه ي بندگان در همه ي سرزمينها تسليم او شدند (و شما هم ناخواسته مسلمان شديد). اما اينکه بر تو اي پسر هند! برشوريده ام هرگز از آن پشيمان و عذر خواه نيستم، و اگر تو را در آن روز جنگ مي ديدم نيزه ام را در پهلويت فرو مي بردم. به خدا سوگند از روزي که تو را دشمن داشته ايم هرگز ميل دوستي تو نداشته ايم و هنوز شمشيرهايي را که با آنها به جنگ تو آمديم نفروخته ايم.


صفحه 5.